« اگه بخوای بری توی جلسات، باید بدونی قدرت یه روزی تموم میشه. بعضیهاش زود تموم میشه، بعضیهاش دیر. حرفها فرق دارن، من یه چیز میگم تو یه چیز. شاید هر دومون اشتباه میکنیم و شاید هم درست میگیم. باید بری بین جمعیت، وقتی میشینی جلوشون اونقدر محکم و قوی باش که فکر نکنن. اگه بذاری فکر کنن اون وقت فکر میکنن به بادکنک قرمز، به قرمزیش، به بادش، به بعدش. وقتی به قبلش و به بعدش فکر میکنن، شروع میکنن به راه رفتن، شروع میکنن به حرف زدن، میخوان همهچی تغییر کنه، جمع میشن، ما جمعشون رو بههم میزنیم. میشینن زل میزنن به دیوارهای میلهدار، گردنشون رو قائم میکنن و چیزی رو توی ذهنشون قایم میکنن. وقتی کار به اینجا برسه، باید هوای توی بادکنک قرمز عوض بشه، همه شروع میکنن به راه رفتن، قایم میشن. اون وقته که باید جابهجایی انجام بشه.»