رمان ایرانی

عاشقی به سبک ون‌گوگ

به قول نازلی، نقاشی آدم را کر می کند. شنوایی آدم را می‌برد توی رنگ‌ها و نقاش وقتی به نقاشی فکر می‌کند، یا دارد نقاشی‌اش را می‌کشد،هم رنگ‌ها را می‌بیند و هم رنگ‌ها را می‌شنود. بو و مزه‌ای که حس می‌کند، بو و مزه رنگ است.و با دمباریک و بلند قلم‌مو، لمسش را به تن تابلو می‌ریزدو گاهی هوس می‌کند به این لمس آنقدر میدان بدهد که از نوک انگشتانش برای درهم رفتن و ساخت رنگ‌ها استفاده نماید.

9786006889061
۱۳۹۳
۲۱۲ صفحه
۲۴۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدرضا شرفی خبوشان
بی‌کتابی
بی‌کتابی نکند ملک قرطاس از همان زمان که این عفریت دمبل گرفته، مقراض به جان کاغذ زد و نسخه‌ها و نگاره‌های بدیع را به دامن اجنبی انداخت و کتاب‌ها را در حوض نابود کرد، نفرینش را به سرمان انداخته؟ الان به سر من، قبل‌تر به سر آن زکیه و آدمم و بلکه به سر همه مردم طهران، بلکه ایران خراب شده. ...
موهای تو خانه ماهی‌هاست
موهای تو خانه ماهی‌هاست ظهر دارد می‌شود. جا ماندم، امسال نی که نبردم هیچ، خودم هم از مراسم جا ماندم. چه‌قدر حرف زد این دختر غاضریه. چی می‌گفت؟ این چیزهایی که می‌گفت توی مراسم ما نبود. با تمام توانم می‌دوم طرف امام‌زاده. می‌گذارم همان‌جا بماند. شاید هم خودش را برساند، شاید هم دارد پشت سر من می‌دود. برمی‌گردم، کسی نیست. صدای سینه‌زنی دارد هی ...
موهای تو خانه ماهی‌هاست
موهای تو خانه ماهی‌هاست ظهر دارد می‌شود. جا ماندم، امسال نی که نبردم هیچ، خودم هم از مراسم جا ماندم. چه‌قدر حرف زد این دختر غاضریه. چی می‌گفت؟ این چیزهایی که می‌گفت توی مراسم ما نبود. با تمام توانم می‌دوم طرف امام‌زاده. می‌گذارم همان‌جا بماند. شاید هم خودش را برساند، شاید هم دارد پشت سر من می‌دود. برمی‌گردم، کسی نیست. صدای سینه‌زنی دارد هی ...
مشاهده تمام رمان های محمدرضا شرفی خبوشان
مجموعه‌ها