در اوایل اسفندماه سال 1320 تلگرافی به امضای یکی از خویشاوندان از تبریز رسید مشعر بر اینکه سید محترمی از علمای آن شهر، که از چندی قبل نسبتی با خاندان ما به هم رسانده، به اتفاق پسرش عازم مشهد مقدس میباشد. خوب است به دیدنش بروم و اگر خدمتی از دستم برآید انجام دهم. من خود سید را ندیده و نمیشناختم ولی به ملاحظه صله ارحام، که همیشه رعایت میکنم، دو روز صبح و عصر به گاراژهای مربوطه رفتم و سراغش را گرفتم. نشانیهایی دادم تا بالاخره روز سوم در بالاخانه یکی از گاراژهای خیابان سپه به زیارتش موفق شدم. نامش سیدهاشم بود. مردی بود معمم، ریش جوگندمی پرپشتی داشت، 55 الی 60 ساله به نطر میرسید. قیافه جذابی داشت که جلب محبت و احترام مینمود.