رمان ایرانی

دلتنگی‌های ساعت 7 و 35 دقیقه و 24 ثانیه (ادبیات بی‌ربطی 1)

پنج‌شنبه رفته بودم کنار بندر قدم بزنم. بادای بی‌قرار می‌اومد و هوا غریبانه شده بود. تلالو چراغای مهتابی کنار بندر غم خاصی تو هوا پخش می‌کرد. تکیه داده بودم به نرده‌ها و خیره شده بودم به دریا که یه مرغ کاکایی اومد و کنار دستم روی نرده‌ها نشست. بهش سلام کردم. سرشو تکون داد یعنی که سلام. گفتم:«تو چته؟» گفت:«خودت چته؟» سرم و برگردوندم به طرف دریا و گفتم:«من هیچیم نیست.» نیم قرنی بینمون سکوت برقرار بود تا این‌که مرغ کاکایی پرسید:«تو به تناسخ اعتقاد داری؟» نمی‌دونستم تناسخ یعنی چی، ولی گفتم:«نه!» انگار که بخواد آه بکشه کمی منقارشو باز کرد، ولی داشت یه چیزی رو زیر نوکش زمزمه می‌کرد: «گفت مرا بکش یا من تو را خواهم کشت!» ازم خداحافظی کرد و پر کشید. رد نامرئیشو تا افق دنبال کردم. ساعت هفت و 35 دقیقه و 24 ثانیه بود.

کتاب مس
9789647380645
۱۳۹۳
۴۰ صفحه
۱۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی حلاجی
رقص کاج‌ها
رقص کاج‌ها من عادتی دارم که مثل گربه‌ها از خواب بیدار می‌شوم و این یک‌جور دستور قدیمی چینی است. آن وقت‌ها هم همین‌طور بودم. اول چشم چپم را باز می‌کردم و به عکس گاری کوپر که روی دیوار کنار تختم چسبانده بودم نگاهی می‌انداختم و خیالم راحت می‌شد که او تک و تنها مواظب همه ماست... آن‌دفعه هم اول چشم چپم را ...
مشاهده تمام رمان های علی حلاجی
مجموعه‌ها