رمان ایرانی

رقص کاج‌ها

من عادتی دارم که مثل گربه‌ها از خواب بیدار می‌شوم و این یک‌جور دستور قدیمی چینی است. آن وقت‌ها هم همین‌طور بودم. اول چشم چپم را باز می‌کردم و به عکس گاری کوپر که روی دیوار کنار تختم چسبانده بودم نگاهی می‌انداختم و خیالم راحت می‌شد که او تک و تنها مواظب همه ماست... آن‌دفعه هم اول چشم چپم را باز کردم و وقتی دیدم گاری کوپر هنوز تنهاست و ساعت کلیسا مثل همیشه کمی مانده به دوازده را نشان می‌دهد، دلم آرام گرفت. همیشه کمی وقت هست. وقتی چشم راستم را باز کردم، دیدم هم‌اتاقی‌ام زل زده به من و هیچ شوخی هم ندارد. سریع به طرف گاری کوپر برگشتم و در دلم گفتم: چه بدشانسی‌ای! یا گاری کوپر، خودت مواظبم باش. هم‌اتاقی‌ام خیلی آرام و شمرده گفت: می‌شه وقتی شلوار منو می‌پوشی لااقل یه یادداشت برام بذاری و بگی شلوارتو کجا گذاشته‌ی؟

هیلا
9786005639476
۱۳۹۴
۱۲۸ صفحه
۲۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی حلاجی
دلتنگی‌های ساعت 7 و 35 دقیقه و 24 ثانیه (ادبیات بی‌ربطی 1)
دلتنگی‌های ساعت 7 و 35 دقیقه و 24 ثانیه (ادبیات بی‌ربطی 1) پنج‌شنبه رفته بودم کنار بندر قدم بزنم. بادای بی‌قرار می‌اومد و هوا غریبانه شده بود. تلالو چراغای مهتابی کنار بندر غم خاصی تو هوا پخش می‌کرد. تکیه داده بودم به نرده‌ها و خیره شده بودم به دریا که یه مرغ کاکایی اومد و کنار دستم روی نرده‌ها نشست. بهش سلام کردم. سرشو تکون داد یعنی که سلام. گفتم:«تو چته؟» گفت:«خودت ...
مشاهده تمام رمان های علی حلاجی
مجموعه‌ها