رمان خارجی

لیدیا با صدایی آهسته به او گفته بود:«نازنینم، آرزوی من خوشبختی و سعادت توست و اصلا راضی به ناراحتی و رنج تو نیستم. سرورم من را عفو کن که تو را به خودم وابسته کرده‌ام... سرنوشت من در این دنیا این است که سال‌ها در غم از دست دادن تو خون دل بخورم و رنج بکشم، ولی چه باک که تو حالا پیش منی و من باید از این شادی کوتاه استفاده کنم.»

جامی
9786001760976
۱۳۹۳
۲۷۲ صفحه
۷۱۷ مشاهده
۰ نقل قول
هرمان هسه
صفحه نویسنده هرمان هسه
۳۸ رمان هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی - سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات. وی در (۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی) در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود. کتاب‌خانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در ...
دیگر رمان‌های هرمان هسه
بازی مهره شیشه‌ای
بازی مهره شیشه‌ای هرمان هسه در این اثر به یکی از مهم‌ترین مسایل اجتماعی می‌پردازد. که به سردرگمی نسل جوان در قبال تضاد میان ارزش‌های تثبیت‌شده دنیای قدیم و دستاوردهای عقلی نوین مربوط می‌شود، یعنی دو قلمروی متفاوت که سبب از هم گسیختگی و عدم انسجام روحی می‌شوند. او این دو قلمرو را در دو اصطلاح «کاستالیا» و «دنیای آزاد» خلاصه می‌کند و ...
در ستایش سالخوردگی (نوشته‌هایی از هرمان هسه)
در ستایش سالخوردگی (نوشته‌هایی از هرمان هسه) “آدمی در پختگی خود همواره جوان‌تر می‌شود. من نیز چنین‌ام... چرا که شور حیات سالیان کودکی خود را همواره حفظ کرده و بزرگ شدن و پا به سن گذاشتن خویشتن را همچون گونه‌ای کمدی یافته‌ام. “ ...
اخبار عجیب و حکایات غریب
اخبار عجیب و حکایات غریب
سیدارتها
سیدارتها گوش به رود سپردند.آوای بسیارآهنگ رود به نرمی به‌گوش می‌رسید.سیدارتها در آب ‌روان نگریست و پیش چشمش صورت‌هایی نقش‌ بست. صورت پدرش را دید که تنها بود ،در ماتم پسرش پیر شده، و صورت خود را دید که تنها بود، او نیز در بند اشتیاق فرزند دور شده‌اش اسیر. پسرش را دید که او نیز تنها بود و با شوری ...
کلاین و واگنر سیدارتا گشت و گذار
کلاین و واگنر سیدارتا گشت و گذار به اطراف خود نگاه کرد، گویی نخستین‌بار بود که جهان را می‌دید. جهان زیبا بود، جهان رنگارنگ بود، جهان شگفت‌انگیز بود و رازناک! این‌جا نیلی، آن‌جا زرد، این‌جا سبز، آسمان جاری، رود جاری، بیشه‌زار سربرکشیده، کوهستان سربرکشیده، همه زیبا، همه رازناک، جادویی. و در آن میان او، سیدارتای بیدار، در راه رسیدن به خود. این‌همه، زردها و نیلی‌ها، رودخانه‌ها و ...
مشاهده تمام رمان های هرمان هسه
مجموعه‌ها