رمان خارجی

بادبادک‌ها

رمان حاضر که بن مایه‌های موضوعی و تصویری خود را از واقعیت‌های زندگی خانواده‌ای فرانسوی با نام «فلوری» گرفته است، بازتاب عشق پسر و دختری است جوان به نام لودو و لیلا که پسر تحت سرپرستی عمویش آمبرواز همه‌ی عمر خود را صرف ساختن زیباترین بادبادک‌ها می‌کند و لودو نیز که جنگ جهانی دوم دلداده‌ی لهستانی تبارش را از او جدا کرده است، با یاد او و در جست‌و جوی او بادبادکی بزرگ در ذهن می‌سازد که آسمان آبی را در می‌نوردد تا مگر از عشق گم بوده‌ی خود نشان یابد.

توس
9789643154998
۱۳۹۳
۳۳۶ صفحه
۲۴۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
رومن گاری
صفحه نویسنده رومن گاری
۲۴ رمان رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ در شهر ویلنا (اکنون: ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدرش (آری-لیب کاسو) کمی بعد در ۱۹۲۵ خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی می‌کرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان. در سال ۱۹۲۸، رومن چهارده ساله به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. رومن خاطرات ...
دیگر رمان‌های رومن گاری
مردی با کبوتر
مردی با کبوتر این کتاب یک قصه هزل‌آمیز است. پر از مطایبه و سخره. قصه‌ای است درباره سازمان ملل: آدم‌هایش، اهدافش، راه‌کارهایش و عملکردهایش. به نوعی افشاگری است و در نتیجه خنده‌دار. کتاب پر است از استعاره، و خواندنش دقت می‌طلبد. اگر صحنه‌های کتاب را که بسیار به تصویر نزدیک‌اند، در نظر آورید حتما به هنگام خواندن کتاب مدام لبخند به لب خواهید داشت. ...
شاه سلیمان
شاه سلیمان رومن کاسو که بعدها اسم مستعار رومن گاری (گری) را برای خود انتخاب کرد، نویسنده‌ایست توانا که در هشتم ماه مه 1914 در شهر موسکو از مادری اهل لیتوانی و پدری روسی به دنیا آمد. او در طول زندگی پربار ادبی‌اش 21 رمان با نام حقیقی، یک رمان به اسم مستعار فوسکو سینی‌بالدی و چهار رمان با نام مستعار امیل ...
پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند
پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند برف ملایمی می‌بارید، دانه‌های برف به نرمی پایین می‌آمدند طوری که انگار می‌ترسیدند به زمین بنشینند. چند وقتی می‌شد که میدان خالی بود؛ سگ لاغری که انگار خیالی در سرش بود در حالیکه پوزه به زمین می‌مالید سریع از میدان رد شد؛ کلاغی با احتیاط زمین نشست، چیزی به نوکش گرفت و بلافاصله پرواز کرد... یک مرد و یک دختر ...
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبه‌راه است
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبه‌راه است زن آن‌قدر جوان بود، آن‌قدر دست‌و‌پاش را گم کرده بود، با چنان اعتمادی او را نگاه می‌کرد و آن‌قدر پرنده جلو چشمان مرد، روی تل‌ماسه‌ها جان داده بودند که یک آن فکر نجات یکی از آن‌ها، زیباترین‌شان، حفظ جانش، داشتنش، این‌جا، ته دنیا، رسیدن به چنین خط پایانی در زندگی‌اش، ساده‌لوحی مطلقی را تا که آن موقع هنوز پشت ریشخندش ...
مشاهده تمام رمان های رومن گاری
مجموعه‌ها