روبروی آینه مینشینم، چشم در چشم روبروی خود خودم، برابر زندگی و با بازخوانی آنچه در آنسو میبینم مرور میکنم خود را، عمر گذرا را بر تک تک شیارهای برجا مانده در چهرهام! و میگویم: آی زندگی! اگر چه تو سخت و دشواری اما من از تو سختتر و استوارترم. من از تو آموختم، از آدمهای تو که اگر دل شکسته شدم اگر کسی توانست اشکم را جاری سازد و حتی اگر با خیانت دل آزرده ام کردند دل خویش را از کینه دور نگه دارم و سکوت کنم من تمام نامردمان را به خود وا می گذارشان و ایمان دارم به عدالت روزگار پس تا انتهای دنیا، تا ته ته زندگی سکوت میکنم.