رمان خارجی

کتاب راهنمای رزم‌آور نور

(O manual do guerreiro da iuz)

هر رزم‌آور نور پیش از این، از ورود به نبرد ترسیده. خیانت و دروغ دیده. ایمانش را به آینده از دست داده. به راهی گام گذاشته که راه او نبوده. به خاطر مسایل بی‌اهمیت رنج کشیده. شک کرده که رزم‌آور نور نیست. در اجرای تعهدات روح خویش شکست خورده. گفته آری، حال آنکه مقصود وی نه بوده. رنجانده کسی را که دوستش داشته. برای همین رزم‌آور نور است؛ همه‌ی این‌ها را تاب آورده، اما امیدش را به بهروزی از دست نداده است.

آرش حجازی
کاروان
9789641144205
۱۳۸۸
۱۵۶ صفحه
۱۱۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
زندگی
زندگی این مجموعه گزیده‌ای از کتابهای پائولوکوئیلو می‌باشد که در موضوعاتی مانند رویا، مسیر، عشق، سرنوشت و ... جمع آوری شده است. هر چه به رویات نزدیک‌تر می‌شوی، افسانه شخصی‌ات، دلیل راستین زنده ماندنت می‌گردد.
زندگی
زندگی تنها راه برای یافتن تصمیم درست آن است که بفهمیم تصمیم غلط کدام است، راه دیگر را هم بدون ترس بیازماییم، و آن‌وقت تصمیم بگیریم. اگر برداشت محصول را به تعویق بیاندازیم، میوه فاسد می‌شود، اما اگر مشکلات‌مان را به تعویق بیاندازیم، رشد می‌کنند.
مثل 1 ببر زندگی کن
مثل 1 ببر زندگی کن صحنه‌هایی را که امروز دیده‌ای هیچ‌وقت فراموش نکن... افرادی که کارهای مفید انجام می‌دهند از سرزنش و رفتارهای ناشایست دیگران هراسی ندارند. ولی کسانی که کار مفیدی انجام نمی‌دهند، تصور می‌کنند که افراد مهمی هستند و همواره بی‌لیاقتی خودشان را پشت هیاهو و زورگویی‌شان پنهان می‌کنند.
ماتاهاری
ماتاهاری کمی قبل از ساعت پنج صبح، گروهی هجده نفره که اکثرا آن‌ها افسران ارتش فرانسه بودند، از پله‌های ساختمان سنت لازار، زندان زنان پاریس بالا رفتند. زندانبان با در دست داشتن شمعی برای روشن کردن مشعل‌ها، بقیه را هدایت می‌کرد. گروه رو‌بروی سلول شماره 12 ایستادند. مسئولیت مراقبت از زندان را راهبه‌ها به عهده داشتند...
دست‌نوشته‌های آکرا
دست‌نوشته‌های آکرا دلم می‌خواست این‌طور شروع کنم: اکنون که در پایان زندگی‌ام هستم، برای کسانی که پس از من به این جهان می‌آیند، هر آنچه را در زمان این جهان آموخته‌ام به یادگار می‌گذارم. باشد که استفاده خوب از آن بکنند.
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها