یک چیزهایی را تو نمی دانی. یک چیزهایی را هنوز نگفته ام. به هیچکس نگفته ام. چیزهایی که گفتنش هم می تواند ویران کند. می تواند همه چیز را به هم بریزد. از گفتنش هم می ترسیدم. هنوز هم می ترسم، اما اجتناب ناپذیر است. باید روزی می گفتم و شاید امروز همان روز است. روزی که قرار است همه چیز به هم بریزد. روز ویرانی. ساعت ویرانی. روز و ساعت برملا شدن رازهای سر به مهر.