برای سومین بار در آن هفته، لوتر در وقت ناهار از سرکارش جیم شد و به مرکز خرید رفت. تا آنجا که ممکن بود دورتر پارک کرد، چون باید پیادهروی میکرد؛ هماینک هشت پاوند کم کرده بود و از هیکلاش احساس رضایت میکرد. همراه با جمعیت خریداران، داخل مرکز خرید رفت، با این تفاوت که لوتر برای خرید نمیرفت، برای چرتی کوتاه به آنجا میرفت.