رمان ایرانی

نه سیاوشم نه تهمینه و نه کیکاووسی که رستمی برای نجاتش بیاید. از همه‌ شمشیرهای نیاکانم یک چاقوی کوچک چینی و از تمام قدرت‌های رزم‌آوران و پیشینیانم تنها همین بند کوچک چرمی که به دوردست پیچیده‌ام به یادگار مانده برایم. نیستی رستم دستان. در کنارم نیستی که اگر بودی با همان گرز گران در دست زیر لب برایم زمزمه می‌کردی که دختر! این غریبانه‌ترین حماسه سرزمین من است.

آموت
9786006605814
۱۳۹۳
۱۷۶ صفحه
۳۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های میثم نبی
دنیا در آغوش من است
دنیا در آغوش من است من از آذری چیزی نمی‌فهمم رحمان. اما هر بار که می‌خوانی تصویر دختری از ایل را با روسری رنگی در مقابل چشمم مجسم می‌کنی. و من به تصویر خیالی دختری می‌اندیشم که شبیه مونالیزا بر صورتم لبخند می‌زند. زخم سارا توی صدای تو است، تو مردی و خبر نداری اما من این‌ زخم‌‌های زنانه را خوب می‌شناسم. حتی اگر بین ...
مشاهده تمام رمان های میثم نبی
مجموعه‌ها