رمان خارجی

دورا برودر

(Dora bruder)

اثر حاضر مودیانو تنها یک رمان نیست، بلکه نوعی داستان‌سرایی است که با زندگی‌نامه او پیوند خورده است. در این کتاب او وقایع و سرگذشت گروهی از انسان‌ها را به‌تصویر می‌کشد که به‌دلیل زیاده‌خواهی و جنگ و اشغال سرزمین‌شان دچار مشکلات و مصائب عظیمی شده‌اند؛ جایی که راوی داستان با دیدن آگهی گم‌شدن دختری 16 ساله به‌نام دورا، به‌طرز بسیار ماهرانه‌ای وقایع تلخ جنگ جهانی دوم را به‌همراه مسائل ظریف و حاشیه‌ای روایت می‌کند...

افراز
9789642435746
۱۳۹۳
۱۲۸ صفحه
۶۶۹ مشاهده
۰ نقل قول
پاتریک مدیانو
صفحه نویسنده پاتریک مدیانو
۲۴ رمان Patrick Modiano is a French language novelist.

He is a winner of the Grand prix du roman de l'Académie française in 1972 and the Prix Goncourt in 1978 for his novel Rue des boutiques obscures.

Modiano's parents met in occupied Paris during World War II and began their relationship in semi-clandestinity. Modiano's childhood took place in a unique atmosphere: between the absence of his father -- of which he heard many troubled stories -- and his mother's frequent ...
دیگر رمان‌های پاتریک مدیانو
گل‌های ویرانی
گل‌های ویرانی رمان گل‌های ویرانی نوشته پاتریک مودیانو (1945) یکی از آثار برجسته اوست، رمانی کوتاه که در سال 1991 منتشر شد. جهان داستانی مودیانو برای خوانندگانش بسیار آشناست: جهان برنده جایزه نوبل ادبیات 2014 تلفیقی از راز، پرسه‌زنی و بازگشت به گذشته‌های دور است و حضور تمام‌عیار شهر، شهری که معمولا پاریس است، و مکان‌هایی که هویت این شهر را ساخته‌اند. ...
آه ای سرزمین محبوب من
آه ای سرزمین محبوب من پدر معمولا شب‌ها کار می‌کرد. اغلب اوقات من از صدای رفت و آمد کامیون‌ها که نزدیک مغازه پارک می‌کردند و موتورشان را خاموش نمی‌کردند بیدار می‌شدم. از پنجره اتاق خوابم می‌دیدم که عده‌ای داخل مغازه می‌شوند و بسته‌ها و صندوقچه‌ها را از مغازه می‌برند. پدر و آقای کاستراد هم در پیاده‌رو می‌ایستادند و به کار آن‌ها نظارت می‌کردند. پدر هم ...
محله گمشده
محله گمشده هیچ‌وقت در پاریس، چنان گرمای شبانه‌ای را حس نکرده بودم، و همین موضوع حس غیرواقعی بودنی را که در دل این شهر شبح‌وار تجربه می‌کردم، افزایش می‌داد. شاید خود من شبح بودم؟ دنبال چیزی می‌گشتم تا خودم را به آن بند کنم... شخصیت‌های مودیانو همیشه ناآرام هستند و هیچ‌وقت احساس آرامش نمی‌کنند. آنها درباره هیچ چیز اطمینان ندارند، نه درباره رگ ...
ماه عسل
ماه عسل چشمم به تکه روزنامه‌ کهنه‌ای افتاد. تاریخش به زمستانی بر می‌گشت که اینگرید با ریگو آشنا شده بود. آن را اینگرید به من داده بود، آخرین باری که دیدمش. موقع خوردن شام شروع کرد به حرف زدن درباره‌ آن روزها. از ساکش یک کیف پول پوست تمساح درآورد و از داخل کیف پول، تکه روزنامه را که با دقت تا ...
سیرکی که می‌گذرد
سیرکی که می‌گذرد در میدان شاتله می‌خواست سوار مترو شود. درست زمان شلوغی مترو بود. نزدیک در خروجی واگن، چسبیده به هم ایستاده بودیم. در هر ایستگاه مسافران تازه دوباره سوار می‌شدیم. سرش را روی شانه‌ام گذاشت و با لبخندی گفت: «هیچ‌کس تو این شلوغی نمی‌تواند پیدای‌مان کند.» در ایستگاه گاردونور با موج مسافرانی همراه شده بودیم که طرف قطارهای حومه شهر سرازیر می‌شدند. ...
مشاهده تمام رمان های پاتریک مدیانو
مجموعه‌ها