نمایش‌نامه

می‌دونی من قمقه رزمنده نوجوانی بودم که سال‌ها پیش همین اطراف به شهادت رسید، اون یه بچه روستایی بود هم سن و سال خودت. اون چون خون زیادی ازش رفته بود خیلی عطش داشت اما همین که منو به لباش نزدیک کرد قبل از اینکه بتونه درمو باز کنه شهید شد.

9789640012918
۱۳۸۹
۳۶ صفحه
۲۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
عبدالرضا حیاتی
صفحه نویسنده عبدالرضا حیاتی
۱۶ رمان Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.


CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
دیگر رمان‌های عبدالرضا حیاتی
فرشته‌ای با بال شکسته
فرشته‌ای با بال شکسته دختربچه: کاش منم مثل تو بال داشتم!... بسیجی: وقتی دل‌شکسته باشه... بال به چه دردی می‌خوره...؟
شب زخمی
شب زخمی اگه می‌بینی شب و روز خواب ندارم و تو این ویرانه‌ای که بوی عزیزامو میده تا حال دوام آوردم، فقط به خاطر دیدن اونه، احساس مادرانه میگه بالاخره به کوری چشم تو اون یه روز برمیگرده!
صندلی
صندلی خیلیا فلنگو بستن، من چرا باید بمونم؟ پیش خودمون باشه، یکی دو سال که بگذره یه حساب تو سوئیس باز می‌کنم مثل خیلیای دیگه. من یه مسئول کت و کلفتی رو می‌شناسم که خیلی جا نماز آب می‌کشید، یه مدتی هم نماینده بود، اونم جیم فنگ شد، این آدم دو آتیشه، الان توی این ایستگاه و اون ایستگاه تلویزیونی اونور ...
نسل آتش
نسل آتش مرد: حالا که خالیست عرصه و رفته‌اند مردان مرد از یاد. زن: و گرگ‌ها زوزه می‌کشند دوباره، پشت هر دیوار مرد: و پژمرده می‌شوند، لاله‌‌ها در بی‌کسی، عطش می‌کند بیداد. زن: نیست کسی، تا بکشد به نخل‌های بریده سر، دست از مهر.
به رنگ حماسه
به رنگ حماسه بدبختی پیری اینه که آدم مرگ عزیزاشو ببینه و خودش حسرت مرگ داشته باشه.
مشاهده تمام رمان های عبدالرضا حیاتی
مجموعه‌ها