نمایش‌نامه

می‌دونی من قمقه رزمنده نوجوانی بودم که سال‌ها پیش همین اطراف به شهادت رسید، اون یه بچه روستایی بود هم سن و سال خودت. اون چون خون زیادی ازش رفته بود خیلی عطش داشت اما همین که منو به لباش نزدیک کرد قبل از اینکه بتونه درمو باز کنه شهید شد.

9789640012918
۱۳۸۹
۳۶ صفحه
۲۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
عبدالرضا حیاتی
صفحه نویسنده عبدالرضا حیاتی
۱۶ رمان Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.


CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
دیگر رمان‌های عبدالرضا حیاتی
یه باغ گل توی دلم پرپر می‌شه
یه باغ گل توی دلم پرپر می‌شه می‌خوای یکی از غنچه‌ها رو که تازه متولد شده ببینی؟ اون مثل علی‌اصغر تشنه‌اس.
نسل آتش
نسل آتش مرد: حالا که خالیست عرصه و رفته‌اند مردان مرد از یاد. زن: و گرگ‌ها زوزه می‌کشند دوباره، پشت هر دیوار مرد: و پژمرده می‌شوند، لاله‌‌ها در بی‌کسی، عطش می‌کند بیداد. زن: نیست کسی، تا بکشد به نخل‌های بریده سر، دست از مهر.
اسب خونین یال
اسب خونین یال اما هاشم این کره اسب رو از جبهه‌ها با خودش آورده، اون یه کره اسب اصیل عربیه. کسی که این کره اسب رو بهش هدیه کرده گفته از نسل ذوالجناحه.
فرشته‌ای با بال شکسته
فرشته‌ای با بال شکسته دختربچه: کاش منم مثل تو بال داشتم!... بسیجی: وقتی دل‌شکسته باشه... بال به چه دردی می‌خوره...؟
1 کربلا عطش
1 کربلا عطش آقا، من تنهایی با این همه عزیر خفته در خون چه کنم؟ کاش مثل زینب من و هم به اسارت می‌بردن. کاش من و هم به زنجیر جفا بسته و با پاهای برهنه با کودکانت روی خار مغیلان می‌کشیدن....
مشاهده تمام رمان های عبدالرضا حیاتی
مجموعه‌ها