میدونی من قمقه رزمنده نوجوانی بودم که سالها پیش همین اطراف به شهادت رسید، اون یه بچه روستایی بود هم سن و سال خودت. اون چون خون زیادی ازش رفته بود خیلی عطش داشت اما همین که منو به لباش نزدیک کرد قبل از اینکه بتونه درمو باز کنه شهید شد.
۱۶ رمان
Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.
CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
بوی خوش جنگ
رضا: چه لالهای؟!... مثل چراغ میمونه
محسن: انگار داره گر میگیره
رضا: من که باورم نمیشه... تو فصل پاییز، اونم تو این دشت؟!
به رنگ حماسه
بدبختی پیری اینه که آدم مرگ عزیزاشو ببینه و خودش حسرت مرگ داشته باشه.
بچههای زهرا
باور میکنی، من کربلا رو امشب تو تکیه کوچیک و با صفای یه مشت بچه دیدم.
اسب خونین یال
اما هاشم این کره اسب رو از جبههها با خودش آورده، اون یه کره اسب اصیل عربیه. کسی که این کره اسب رو بهش هدیه کرده گفته از نسل ذوالجناحه.
شب زخمی
اگه میبینی شب و روز خواب ندارم و تو این ویرانهای که بوی عزیزامو میده تا حال دوام آوردم، فقط به خاطر دیدن اونه، احساس مادرانه میگه بالاخره به کوری چشم تو اون یه روز برمیگرده!