بعد دستتو کردی تو جیبتو مشتت رو آوردی بیرون. وقتی اون باز کردی، هیچی توش نبود، بچهها با ایما و اشاره بهم میگفتن تو خل شدی... تو هم خندیدی و گفتی: اینو دیشب از آسمون چیدم، آخه اینجا آسمونش خیلی به زمین نزدیکه.
۱۶ رمان
Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.
CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
کاش اینجا سقف نداشت
میدونی که تو یکی از عملیاتها که بارونی از آتیش و گلوله رو سرمون میبارید وقتی که داشتیم از خاکریز دشمن بالا میرفتیم یهو یه خمپاره در چند قدمیم منفجر شد، احساس کردم چند متری از زمین جدا شدم. بین هوا و زمین دست و پا میزدم که یهو به فکر زن و بچهام افتادم. بعد از ته دلم فریاد ...
یه باغ گل توی دلم پرپر میشه
میخوای یکی از غنچهها رو که تازه متولد شده ببینی؟ اون مثل علیاصغر تشنهاس.
بچههای زهرا
باور میکنی، من کربلا رو امشب تو تکیه کوچیک و با صفای یه مشت بچه دیدم.
عشق کور
هوش ما رو با ای توفنگ قاضت نترسون، تو که میدونی تفنگ همیشه اسباببازی بچههای عشایر بوده! ما چشممون آ ای چیزا پره.