نمایش‌نامه

بچه‌های زهرا

باور می‌کنی، من کربلا رو امشب تو تکیه کوچیک و با صفای یه مشت بچه دیدم.

9789640012970
۱۳۸۹
۳۲ صفحه
۲۷۷ مشاهده
۰ نقل قول
عبدالرضا حیاتی
صفحه نویسنده عبدالرضا حیاتی
۱۶ رمان Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.


CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
دیگر رمان‌های عبدالرضا حیاتی
نسل آتش
نسل آتش مرد: حالا که خالیست عرصه و رفته‌اند مردان مرد از یاد. زن: و گرگ‌ها زوزه می‌کشند دوباره، پشت هر دیوار مرد: و پژمرده می‌شوند، لاله‌‌ها در بی‌کسی، عطش می‌کند بیداد. زن: نیست کسی، تا بکشد به نخل‌های بریده سر، دست از مهر.
کاش اینجا سقف نداشت
کاش اینجا سقف نداشت می‌دونی که تو یکی از عملیات‌ها که بارونی از آتیش و گلوله رو سرمون می‌بارید وقتی که داشتیم از خاکریز دشمن بالا می‌رفتیم یهو یه خمپاره در چند قدمیم منفجر شد، احساس کردم چند متری از زمین جدا شدم. بین هوا و زمین دست و پا می‌زدم که یهو به فکر زن و بچه‌ام افتادم. بعد از ته دلم فریاد ...
1 کربلا عطش
1 کربلا عطش آقا، من تنهایی با این همه عزیر خفته در خون چه کنم؟ کاش مثل زینب من و هم به اسارت می‌بردن. کاش من و هم به زنجیر جفا بسته و با پاهای برهنه با کودکانت روی خار مغیلان می‌کشیدن....
خانم گل
خانم گل مگه میشه آدم بیاد تو جنگل و اسم خانم گل رو نشنوه... همه درختا، گلا، چشمه‌ها و حیوونای جنگل تو رو میشناسن.
صندلی
صندلی خیلیا فلنگو بستن، من چرا باید بمونم؟ پیش خودمون باشه، یکی دو سال که بگذره یه حساب تو سوئیس باز می‌کنم مثل خیلیای دیگه. من یه مسئول کت و کلفتی رو می‌شناسم که خیلی جا نماز آب می‌کشید، یه مدتی هم نماینده بود، اونم جیم فنگ شد، این آدم دو آتیشه، الان توی این ایستگاه و اون ایستگاه تلویزیونی اونور ...
مشاهده تمام رمان های عبدالرضا حیاتی
مجموعه‌ها