نمایش‌نامه

نسل آتش

مرد: حالا که خالیست عرصه و رفته‌اند مردان مرد از یاد. زن: و گرگ‌ها زوزه می‌کشند دوباره، پشت هر دیوار مرد: و پژمرده می‌شوند، لاله‌‌ها در بی‌کسی، عطش می‌کند بیداد. زن: نیست کسی، تا بکشد به نخل‌های بریده سر، دست از مهر.

9789640012864
۱۳۸۹
۳۲ صفحه
۲۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
عبدالرضا حیاتی
صفحه نویسنده عبدالرضا حیاتی
۱۶ رمان Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.


CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
دیگر رمان‌های عبدالرضا حیاتی
شب زخمی
شب زخمی اگه می‌بینی شب و روز خواب ندارم و تو این ویرانه‌ای که بوی عزیزامو میده تا حال دوام آوردم، فقط به خاطر دیدن اونه، احساس مادرانه میگه بالاخره به کوری چشم تو اون یه روز برمیگرده!
1 کربلا عطش
1 کربلا عطش آقا، من تنهایی با این همه عزیر خفته در خون چه کنم؟ کاش مثل زینب من و هم به اسارت می‌بردن. کاش من و هم به زنجیر جفا بسته و با پاهای برهنه با کودکانت روی خار مغیلان می‌کشیدن....
داغ دل جبهه
داغ دل جبهه بعد دستتو کردی تو جیبتو مشتت رو آوردی بیرون. وقتی اون باز کردی، هیچی توش نبود، بچه‌ها با ایما و اشاره بهم می‌گفتن تو خل شدی... تو هم خندیدی و گفتی: اینو دیشب از آسمون چیدم، آخه اینجا آسمونش خیلی به زمین نزدیکه.
کاش اینجا سقف نداشت
کاش اینجا سقف نداشت می‌دونی که تو یکی از عملیات‌ها که بارونی از آتیش و گلوله رو سرمون می‌بارید وقتی که داشتیم از خاکریز دشمن بالا می‌رفتیم یهو یه خمپاره در چند قدمیم منفجر شد، احساس کردم چند متری از زمین جدا شدم. بین هوا و زمین دست و پا می‌زدم که یهو به فکر زن و بچه‌ام افتادم. بعد از ته دلم فریاد ...
مشاهده تمام رمان های عبدالرضا حیاتی
مجموعه‌ها