نمایش‌نامه

کاش اینجا سقف نداشت

می‌دونی که تو یکی از عملیات‌ها که بارونی از آتیش و گلوله رو سرمون می‌بارید وقتی که داشتیم از خاکریز دشمن بالا می‌رفتیم یهو یه خمپاره در چند قدمیم منفجر شد، احساس کردم چند متری از زمین جدا شدم. بین هوا و زمین دست و پا می‌زدم که یهو به فکر زن و بچه‌ام افتادم. بعد از ته دلم فریاد زدم خدایا نکنه بچه‌هام یتیم بمونن.

9789640012925
۱۳۸۹
۲۸ صفحه
۲۳۴ مشاهده
۰ نقل قول
عبدالرضا حیاتی
صفحه نویسنده عبدالرضا حیاتی
۱۶ رمان Librarian Note: There is more than one author in the Goodreads database with this name.


CLIVE STAPLES LEWIS (1898–1963) was one of the intellectual giants of the twentieth century and arguably one of the most influential writers of his day. He was a Fellow and Tutor in English Literature at Oxford University until 1954. He was unanimously elected to the Chair of Medieval and Renaissance Literature at Cambridge University, a position he held until his retirement. He wrote ...
دیگر رمان‌های عبدالرضا حیاتی
اسب خونین یال
اسب خونین یال اما هاشم این کره اسب رو از جبهه‌ها با خودش آورده، اون یه کره اسب اصیل عربیه. کسی که این کره اسب رو بهش هدیه کرده گفته از نسل ذوالجناحه.
سهام
سهام می‌دونی من قمقه رزمنده نوجوانی بودم که سال‌ها پیش همین اطراف به شهادت رسید، اون یه بچه روستایی بود هم سن و سال خودت. اون چون خون زیادی ازش رفته بود خیلی عطش داشت اما همین که منو به لباش نزدیک کرد قبل از اینکه بتونه درمو باز کنه شهید شد.
به رنگ حماسه
به رنگ حماسه بدبختی پیری اینه که آدم مرگ عزیزاشو ببینه و خودش حسرت مرگ داشته باشه.
یه باغ گل توی دلم پرپر می‌شه
یه باغ گل توی دلم پرپر می‌شه می‌خوای یکی از غنچه‌ها رو که تازه متولد شده ببینی؟ اون مثل علی‌اصغر تشنه‌اس.
مشاهده تمام رمان های عبدالرضا حیاتی
مجموعه‌ها