رمان ایرانی

... بعد سکوت شد، طوری که انگار همه حرف‌ها گفته شده؛ همه حرف‌های جمع شده در دل و صد البته، بی‌نتیجه. تا وقتی که کسری بالاخره گلویش را صاف کرد، چرخید طرف درخت توت پیر و گفت: «خب دیگر... آدم‌ها همیشه تاوان می‌دهند. تاوان سکوت، ترس یا خواست پدرهاشان را! زندگی ما هم چیزی بیشتر از این نبوده. از وقتی به خودمان آمدیم داشتیم تاوان می‌دادیم.»

ققنوس
9786002781345
۱۳۹۳
۱۵۲ صفحه
۱۸۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های آنیتا یارمحمدی
این‌جا نرسیده به پل
این‌جا نرسیده به پل نگاه می‌کنم به پل. می‌دوم طرفش که برسم آن‌ور، که برسم به فردوسی و فرهاد و قصه حنایی و آلو و روزهایش و روزهای خودم و شاید هم روزهایی تازه‌تر. می‌دوم که با هم حرف بزنیم، بلکه حکایت جمله‌ای که امروز توی گودر می‌خواندم تمام شود... که نوشته بود: ما دهه شصتی‌ها نسلی هستیم که مهم‌ترین حرف‌های زندگی‌مان را نگفتیم، ...
مشاهده تمام رمان های آنیتا یارمحمدی
مجموعه‌ها