عادلانه نبود. هیچچیز درباره فروغ عادلانه نبود. زندگی میتوانست مهربانانهتر از اینها با او برخورد کند. اگر قرار بود اینطوری تمام شود، میتوانست طوری دیگر هم شروع شود. اصلا چرا فروغ باید هفت هشت سال کنج زندان به سر ببرد و بعد که آزاد میشود، بعد که مزه آزادی را میچشد و میخواهد آزاد زندگی کند و برای خود زندگی کند، آنوقت بمیرد؟ چرا قبل از دستگیریاش در تظاهرات انقلاب کشته نشد؟ بهتر نبود؟ زجر کمتری نمیکشید؟ یا به قول پدرش همان موقع تولد مثل دهها کودک دیگر بینفس به دنیا میآمد. تا هم خودش و هم مرا آنقدر زجر نمیداد. آیا این جز بیداد زمان، چیز دیگری است؟