مادر بزرگ: گفتی، امکان داشت یه شوهری گیرت بیاد که تمام روز و توی صندلی چرخدار...
مامی: من یه پارچه سنگ شدهم! کاش میمردم! کاش زبونمو قطع میکردم! کاش...
خردهریز
چه چیزی میتواند از این بدتر باشد که به پایان زندگی برسی و ببینی که زندگی نکردهای.
در این نمایشنامه همچون ترجمه نخستم (شاعرانگی ـ یوجین اونیل) تنها از لحن رایج روزمره در کوچه و خیابان، همان محاوره بهره بردهام.
3 زن بلندبالا
[با بالا رفتن پرده، A در مبل سمت چپ صحنه، B در مبل سمت راست، C روی نیمکت جلوی تخت نشستهاند. بعد از ظهر است.]
[اندکی سکوت.]
A: [از جائی نامعلوم به شخصی نامعلوم اعلام میشود.] من نود و یک سالمه.
B: [مکث.] جدی؟
A: [مکث.] آره.
C: [با لبخندی مختصر:] تو نود و دو سالته.
A: [مکثی طولانیتر، نه چندان مطلوب.] حالا هر چی.
B: [به ...
داستان باغوحش و رویای آمریکایی
جری: من به باغوحش رفته بودم. [پیتر اعتنا نمیکند] گفتم من به باغوحش رفته بودم. آقا من به باغوحش رفته بودم!
پیتر: هان؟... چی؟... ببخشید، با من بودید؟
جری: من رفتم باغوحش، و بعد پیاده آمدم تا رسیدم اینجا. به طرف شمال آمدهام، نه؟
پیتر: [گیج] شمال؟ آره... من... اینطور فکر میکنم؟ بگذارید ببینم.
چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد
این کتاب یکی از بزرگترین نمایشنامههای جهان و داستان زن و شوهری است که که شبی دیروقت، زن و شوهر جوانی را به خانة خود دعوت میکنند. تمام داستان در همان شب اتفاق میافتد و تا نزدیکیهای صبح به طول میانجامد. در خلال گفت وگوهایی که میان شخصیتها درمیگیرد، زندگی ویران این شخصیتها ساخته میشود؛ عشقها و نفرتها با طنزی ...
رویای آمریکایی و داستان باغوحش
مضمون نمایشنامههای آلبی جانشینی ارزشهای مصنوعی به جای ارزشهای واقعی در جامعه امریکایی زمان اوست. او با قدرت تمام در برابر این افسانه که در امریکا همه چیز زیباست، موضع میگیرد و صادقانه، اثری شخصی میآفریند که جهانشمول است.