نمایش‌نامه

اینگرید برگمن با بوی قورمه‌سبزی

امروز، تو سن 35 سالگی پیری رو حس کردم، وقتی رفتم سینما مطبوعات واسه نشست مطبوعاتی فیلم روزگار تو جشنواره فیلم فجر، وقتی وارد سالن شدیم، هجوم عکاسا سمت دختر 23 و چشم آبی گروه بود که نقش مکمل من رو توی این فیلم بازی می‌کرد، زیباتر، جذاب‌تر، و جوون‌تر از من. همون لحظه به خودم گفتم: دختر! تو دیگه پیر شدی! امسال هم جزو کاندیداها نیستم. دیگه حوصله جار و جنجال مطبوعاتی رو ندارم که بگم حقمو خوردن. فردا به مهمونی خانوم پگاه دعوتم. مهمونی زنونه واسه دیدار با پیشکسوتان زن سینما. اگه به خاطر خواهش خانوم پگاه نبود نمی‌رفتم. مدتیه که حال و حوصله شرکت کردن تو هیچ بزم و مهمونی رو ندارم. از آرایش مو و صورت گرفته تا پوشیدن لباسی شیک و زدن عطر گرون‌قیمت و ادای آدمای خوشحالو در آوردن خسته شده‌م. به نظر من تظاهر به شادی از غمگین بودن غم‌انگیزتره.

افراز
9789642437474
۱۳۹۲
۷۲ صفحه
۲۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هاله مشتاقی‌نیا
رابطه
رابطه باید بگذاری که زمان بگذرد تا گذشته رسوب کند در وجودت. تا زخم ببندد. بدترین راه برای فراموشی یکی، جایگزین کردن دیگری است. باید عشق خودش اتفاق بیفتد.
بعد از هرگز
بعد از هرگز
مرد مقابل
مرد مقابل یه دختر شهرستانی که کل‌ هم‌ و غمش خوندن چهار تا کتاب درسی و خونه پر آرزوهاش،‌ دانشگاه‌س، هیچ وقت نمی‌تونه ایده‌آل مردی باشه که دکارت می‌خونه و موتسارت گوش می‌کنه. خب، تقصیر منم نبود. تقصیر خانواده‌ام هم نبود. مامان من چه گناهی داشته که تا به خودش اومده،‌ یاد گرفته چه‌طوری قرمه‌سبزی بپزه! اونم این میراث بزرگو واسه دخترش ...
مرد مقابل
مرد مقابل یه دختر شهرستانی که کل‌ هم‌ و غمش خوندن چهار تا کتاب درسی و خونه پر آرزوهاش،‌ دانشگاه‌س، هیچ وقت نمی‌تونه ایده‌آل مردی باشه که دکارت می‌خونه و موتسارت گوش می‌کنه. خب، تقصیر منم نبود. تقصیر خانواده‌ام هم نبود. مامان من چه گناهی داشته که تا به خودش اومده،‌ یاد گرفته چه‌طوری قرمه‌سبزی بپزه! اونم این میراث بزرگو واسه دخترش ...
مشاهده تمام رمان های هاله مشتاقی‌نیا
مجموعه‌ها