نمایش‌نامه

3 خواهر

(3 sisters)

سه خواهر درباره سه دختر یکی از ژنرال‌های درگذشته به همراه تنها برادرشان است. این چهار تن که از افراد تحصیل‌کرده، روشن‌فکر و زبان‌دان روسیه آن روزند در محیط محدود روستایی ییلاقی زندگی می‌کنند و چون نمی‌توانند سواد و زبان‌دانی خود را به مردم ساده و عامی روستا نشان دهند ناگزیرند در مجالس میهمانی که برای افراد هم‌سنخ خود برپا می‌کنند دائما جملاتی به زبان فرانسه بپرانند...

قطره
9789643412579
۱۳۹۳
۱۳۶ صفحه
۱۲۰۲ مشاهده
۰ نقل قول
آنتوان چخوف
صفحه نویسنده آنتوان چخوف
۷۶ رمان آنتون پاولوویچ چِخوف داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است. هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از ...
دیگر رمان‌های آنتوان چخوف
حکایت غم‌بار
حکایت غم‌بار حکایت غم‌بار سرگذشت کسالت‌بار و بیهوده استاد استپانوویچ دانشمند است که در پایان عمر به این نتیجه می‌رسد که با تمامی دانش و معرفتش نه تنها طرفه‌ای از زندگی برنبسته که بعد از گذشت این همه عمر هنوز هم نمی‌داند که حقیقت چیست و در کجا باید او را جستجو کرد. او حتی در جواب دوشیزه کاتیا، که از او ...
وحشی (کمدی در 4 پرده)
وحشی (کمدی در 4 پرده) حتی نیم‌نگاهی هم به من نمی‌کند. من زشتم، آدم قابل توجهی نیستم. هیچ چیز شاعرانه‌ای در من وجود ندارد. اگر هم روزی با من ازدواج کند، از روی حسابگری است... به خاطر پول
بی‌پایان
بی‌پایان آن‌چه نویسندگان اشراف‌زاده به رایگان به دست می‌آورند، کسانی که در طبقه‌های پایین‌تر جامعه به دنیا آمده‌اند، با از بین رفتن جوانی کسب می‌کنند. سعی کن داستانی بنویس درباره مردی جوان، نوه یک برده که پیش از این شاگرد مغازه، خواننده دسته کر کلیسا و روزهای دانشجو بوده و تربیت شده تا سلسله‌ مراتب را محترم بداند و دست کشیش‌ها را ببوسد، ...
انگور فرنگی
انگور فرنگی چخوف نه با بیان صریح، بلکه به وسیله نمایش، ماجراها، ساختمان و موضوع داستان، به خواننده می‌گوید: چه ترسی داری از این که آدم با شخصیتی باشی؟ چرا در برابر زیردستان مغرور و بی‌اعتنا؟ آیا نیک‌بختی فقط در رتبه و سردوشی و جیب پر پول پنهان است؟ چرا باید با چنین حرص، چهاردست و پا به نردبان رتبه و عنوان ...
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا
خرس خواستگاری تاتیانا رپینا اسمیرنف: فکر کرده‌اید چون یک موجود لطیف هستید حق توهین کردن دارید؟ بدون اینکه کسی حقتان را کف دستتان بگذارد؟ بله؟‌ من شما را به دوئل دعوت می‌کنم. لوکا: ای خدای بزرگ! مادر مقدس! آب! اسمیرنف: بله،‌ دوئل می‌کنیم! پوپووا: فکر کرده‌اید از مشت‌های قوی و گردن کلفت‌تان می‌ترسم؟‌ بله، شما یک غول‌ هستید!
مشاهده تمام رمان های آنتوان چخوف
مجموعه‌ها