نمایش‌نامه

مجموعه آثار چخوف 6 (7 جلدی) نمایش‌نامه

تمایل شدید چخوف برای دستیابی به یک سبک بزرگ ادبی، در درام‌نویسی تحقق پیدا کرد و در هویت نویسندگی او، نمایش‌نامه مشخصا جای داستان و رمان را گرفت. در نمایش‌نامه‌هایی که او در سال‌های آخر دهه هشتاد نوشت خود بیش از هر چیزی بر اهمیت ادبی آنها ارزش قایل می‌شد. اما در همان زمان هم خاطرنشان می‌کرد: من نمایش‌نامه‌ای را که روی صحنه و در جریان تمرین بازیگرها حک و اصلاح نشده باشد، نمایش‌نامه‌ای نمی‌دانم که آماده چاپ باشد... این اعتماد کم‌سابقه نویسنده به صحنه به یمن احساس طبیعی تئاتر و درک این حقیقت ساده و مهم آن که نمایش‌نامه برای صحنه نوشته می‌شود و فقط آنجاست که زندگی حقیقی خود را باز می‌یابد، در وجود چخوف زاده می‌شد.

توس
9789643155490
۱۳۸۱
۵۶۸ صفحه
۲۳۰۱ مشاهده
۰ نقل قول
آنتوان چخوف
صفحه نویسنده آنتوان چخوف
۷۶ رمان آنتون پاولوویچ چِخوف داستان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس برجستهٔ روس است. هر چند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهم‌ترین داستان کوتاه‌نویس برمی‌شمارند و در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی نیز آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته‌است و وی را پس از شکسپیر بزرگترین نمایش نامه نویس میدانند. چخوف در چهل و چهار سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل درگذشت. چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از ...
دیگر رمان‌های آنتوان چخوف
دشمن‌ها شرط‌بندی
دشمن‌ها شرط‌بندی
دشت
دشت در حین خوردن غذا مکالمه‌ای بین آن‌ها صورت گرفت که ایگوروشکا متوجه شد که همنشینان جدیدش، برخلاف تضادی که در سن و شخصیت‌شان دارند، همگی در یک چیز مشترکند، که آن‌ها را شبیه هم می‌کرد؛ «همه آن‌ها گذشته زیبا و حالی بسیار بد داشتند. همه آن‌ها با شور و حرارت از گذشته‌شان می‌گفتند، اما اندیشیدن به زمان حال، خلقشان را ...
بوسه
بوسه اگر می‌توانست تصور کند که بعد از ازدواج چقدر همه‌چیز غیرقابل تحمل، وحشتناک و نفرت‌انگیز می‌شود، دنیا را هم به پایش می‌ریختند تن به ازدواج نمی‌داد...
داستان ملال‌انگیز
داستان ملال‌انگیز آخرین ماه‌های زندگی‌ام که به انتظار مرگ می‌گذرد به نظرم بسیار طولانی‌تر از تمام عمرم می‌رسد. قبلا هیچ‌گاه نمی‌توانستم مثل حالا با گذشت آهسته زمان کنار بیایم. پیش از این وقتی انتظار قطار را می‌کشیدم یا سر جلسه امتحان بودم یک ربع ساعت برایم در حکم ابدیت بود ولی حالا می‌توانم تمام شب بی‌حرکت روی تخت دراز بکشم و با ...
دوستان ما بد زندگی می‌کنیم (گزیده‌ای از داستان‌های کوتاه نمایشی)
دوستان ما بد زندگی می‌کنیم (گزیده‌ای از داستان‌های کوتاه نمایشی) به هنگام بالا رفتن از پله‌ها،‌ با خود می‌گفت:«اینجا رو ببین، مثل اینکه داری از طویله چهارپاها به خونه معشوقه‌ات می‌ری! همه‌جا رو برق انداختند، فرش پهن کردند، آدم می‌ترسه پاش رو زمین بذاره.»
مشاهده تمام رمان های آنتوان چخوف
مجموعه‌ها