رمان نوجوان

سوگ سیاوش

ایرانی‌ها و تورانی‌ها سال‌هاست که با هم جنگ دارند. می‌ترسم او در اینجا افرادی را دور خود جمع کند و به ما حمله کند. پیران گفت: «ای شاه! می‌دانی که کاووس پیر است. اگر سیاوش نزد پدرش می‌ماند، خیلی زود به جای او شاه می‌شد. اما سیاوش تخت شاهی را رها کرد و عهد و پیمانش را زیر پا نگذاشت.

قدیانی
9789645366597
۱۳۹۲
۱۲ صفحه
۳۶۳ مشاهده
۰ نقل قول
حسین فتاحی
صفحه نویسنده حسین فتاحی
۱۰ رمان شاهرخ مسكوب متولد 1304 شمسی بابل. دوره ابتدائی را در مدرسه علميه پشت مسجد سپه‌سالار تهران گذراند. از كلاس پنجم ابتدائی مطالعه رمان و آثار ادبی را شروع كرد. سپس در اصفهان تحصيل كرد و در سال 1324 به تهران بازگشت و در دانشكده حقوق دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت.

نخستين نوشته‌هايش را در سال 1326 با عنوان تفسير اخبار خارجی در روزنامه قيام ايران به چاپ رساند. از سال 1336 به تحقيق در زمينه فرهنگ و ادبيات روی ...
دیگر رمان‌های حسین فتاحی
رستم و اسفندیار (قصه‌های تصویری از شاهنامه 5)
رستم و اسفندیار (قصه‌های تصویری از شاهنامه 5) در زمان‌های قدیم، پهلوانی بود به نام اسفدیار. اسفندیار پهلوانی شجاع ورویین‌تن بود؛ یعنی هیچ سلاحی تنش را زخمی نمی‌کرد. اگر شمشیر به بدنش می‌خورد، تن او زخمی نمی‌شد. اگر تیری به او می‌خورد، تیر در بدنش فرو نمی‌رفت. به هیمن خاطر، اسفندیار در همه جنگ‌ها پیروز می‌شد و با هر پهلوانی که می‌جنگید، او را شکست می‌داد.
زال و رودابه (قصه‌های تصویری از شاهنامه 3)
زال و رودابه (قصه‌های تصویری از شاهنامه 3) زال، دلتنگ و ناراحت بود. اسب خود را زین کرد تا به دشت و صحرا برود و کمی گردش کند. جمعی از بزرگان سپاه را همراه کرد و راه افتاد. آن‌ها رفتند و رفتند. از دشت‌های سبزگذشتند، از کوه‌های بلند گذشتند تا از زابل به کابل رسیدند.
پسران جزیره
پسران جزیره جنگ است و رحمان که پسر بچه سیزده ساله‌ای است، جز مادربزرگش، کسی را ندارد. اما دشمن، مادربزرگ را به اسیری برده است. رحمان جای مادربزرگ را پیدا می‌کند. او آشنا به منطقه جنگی است. خودش در منطقه حضور دارد و می‌جنگد. به کمک یکی از دوستانش به طرف مرز حرکت می‌کند. اما منطقه در دست دشمن است و سربازهایش ...
ضحاک و کاوه آهنگر (قصه‌های تصویری از شاهنامه 1)
ضحاک و کاوه آهنگر (قصه‌های تصویری از شاهنامه 1) سرزمینی بود، شاد و خرم، با دشت‌های سبز، چشمه‌هایی پر آب، درخت‌هایی تناور و مردمی خوب و شجاع. آن سرزمین، همسایه ایران بود. در آن سرزمین، شاهی به نام مرداس حکومت می‌کرد، با مردم کشورش خوب و مهربان بود. او حتی پرنده‌ها و چرند‌ها را دوست داشت. مرداس هزار اسب، هزار شتر و هزار گوسفند داشت.
مثنوی معنوی (قصه‌های شیرین ایرانی 3)
مثنوی معنوی (قصه‌های شیرین ایرانی 3) قصه‌هایی که در این کتاب جمع کرده‌ایم، همه از کتاب مثنوی است. مثنوی، یکی از شاهکارهای شعر و ادبیات فارسی است و قصه‌ها و حکایت‌های زیادی در آن آمده است. برای شما در این کتاب قصه‌ها را به زبان ساده و از شعر به زبان نثر روان برگردانده‌ایم تا شما راحت‌تر آن را بخوانید و معنی آن‌ها را بهتر بفهمید.
مشاهده تمام رمان های حسین فتاحی
مجموعه‌ها