رمان ایرانی

بچه دیو خواب است

وقتی توی باغ پرید نفسش بالا نمی‌آمد. عرق از هفت بندش می‌چکید و تنش لخت و سنگین شده بود. شاید یک ساعت همان‌جا نشست و تکان نخورد. بعد، آرام آرام هوش و حواس و توانش را بازیافت و وقتی مطمئن شد هیچ‌کس در آن حوالی نیست و باغ در سکوت خوفناکی غوطه‌ور شده، از جا برخاست.

مروارید
9789641913085
۱۳۹۳
۲۲۸ صفحه
۲۰۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدعلی مهمان‌نوازان
شب‌نشینی با شیطان (شاهکارهای داستان کوتاه)
شب‌نشینی با شیطان (شاهکارهای داستان کوتاه) داستان‌های این مجموعه نه قصد آن دارند که روند تکاملی و سیر صعودی یا نزولی داستان‌های کوتاه را بیان کنند؛ نه بر سبک ادبی و شیوه نگارش خاصی نظر دارند و نه سر آن دارند که در برهه‌ای معین یا سرزمینی مشخص، داستان‌سرایی را به نقد و بازنگری بنشینند. داستان‌های این کتاب هیچ‌یک شبیه دیگری نیست و هر قصه، حکایت ...
رسواخانه
رسواخانه حالا که تنهای تنها شده‌ام، به خودم اجازه می‌دهم ذهنیاتم را با جرئت و جسارت بیشتری زیر و رو کنم. دیگر نمی‌خواهم و نمی‌توانم خیلی چیزها را نادیده بگیرم. خاله هدی و آقا بهمن، مهران و خوستینا، و من و ژانت! واقعا اگر جهان رسواخانه‌ای است که توی آن هر دم یکی دارد به یکی خیانت می‌کند یا فکر خیانت ...
مشاهده تمام رمان های محمدعلی مهمان‌نوازان
مجموعه‌ها