مجموعه داستان داخلی

سرش را گذاشت روی فلز سرد (از کشتن و رفتن)

... نکشتیم سرکار، چندبار به‌تون گفتم، باز هم می‌گم، ما کسی رو نمی‌کشتبم. راحت‌شون می‌کردیم. بختیارو راحت کردیم. کیوان رو راحت کردیم. هوشنگ رو راحت کردیم. حسام رو راحت کردیم... دارم می‌گم به‌تون. همه رو سرکار. نمی‌دونیم چندتا سرکار نمیدونیم... می‌گفت مال اون پنج‌شنبه بود، مال من حتما دوشنبه‌است. می‌گفتم بی‌خود نیست نویسنده شدی، استاد چرند گفتنی. می‌خندید.

چشمه
9786002294753
۱۳۹۳
۱۵۶ صفحه
۲۲۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمود حسینی‌زاد
آسمان کیپ ابر
آسمان کیپ ابر محمود گفت دلم تنگ می‌شود، هنوز هم بعد از این همه سال گاهی صدایم می‌کند بیشتر بین خواب و بیداری، یا وقتی جایی هستم غریب و ناآشنا. وقتی باران‌های طولانی می‌بارد صدایم می‌کند. صدایش مدام دوروبرم است. هنوز هم گاهی دلم می‌خواهد تلفن را بردارم و شماره‌اش را بگیرم و او گوشی را بردارد و بگوید الو من سلام کنم ...
سیاهی چسبناک شب (داستان کوتاه)
سیاهی چسبناک شب (داستان کوتاه)
این برف کی آمده
این برف کی آمده فکر کردم برای تو هم جالبه. امروز اینو خوندم. می‌دونستی فقط ما آدما نیستیم که با مرده‌ها زندگی می‌کنیم؟ الان داشتم می‌خوندم که شمپانزه‌ها هم مرده‌هاشون رو با خودشون نگه می‌دارن و این‌ور و اون‌ور می‌برن. می‌دونی هم گروهی زندگی می‌کنن و هم گروهی حرکت می‌کنن. وقتی یکی‌شون می‌میره، بقیه ولش نمی‌کنن. مرده رو با خودشون این‌ور اون‌ور می‌برن. می‌گن ...
سیاهی چسبناک شب
سیاهی چسبناک شب آشنایی با مردی جوان، نسیمی است در زندگی مردی تنها. نسیم توفان می‌شود و مرد سرگردان. دو نفر سال‌ها به‏ هم نگفته‌اند «دوستت دارم»، تمام رابطه «دوستت دارم» بوده. حالا که دیر شده، چه؟ زندگی دختری بنا شده بر عشق به مرد جوانی. دختر از خطای مرد نمی‌گذرد و بار حسرتی را می‌کشد، ویرانگر. پسرکی تا حد مرگ تحقیر شده و مردی که ...
مشاهده تمام رمان های محمود حسینی‌زاد
مجموعه‌ها