همه واقعا حیرتزده بودند و تحت تاثیر قرار گرفته بودند. سامورایی گفت: «حال که به داستان استاد فکر میکنم به یاد میآورم که دهان ماهی مدام حرکت میکرد، ولی هیچ صدایی به گوش نمیرسید. حیرتآور است که چنین چیزی را با چشمان خودم دیدهام.» پیغامبری را به خانهاش فرستاد و دستور داد که باقیمانده ماهی را به درون دریاچه بریزند.