مجموعه داستان داخلی

باد زن‌ها را می‌برد

همین روزها انیس باید بیست ‌و ‌سه چهارسالش شده باشد. دوازده سال از آخرین دیدارمان می‌گذرد. تصویر جذاب و غریبش، بعد آن همه سال دوری با وضوح تمام با من مانده است. ابایی ندارم این چیزها را برای آلوشا تعریف کنم. در زندگی‌ام فقط یک‌بار عاشق شده‌ام. و روی قولم با انیس مانده‌ام.

نیماژ
9786003670273
۱۳۹۳
۲۰۰ صفحه
۲۶۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن محمودی
روضه نوح
روضه نوح نوح، پسر هیجده ساله لیلا و یونس، ساعت ده و نیم صبح روز بیست و هفتم مهر ماه 1366، به همراه سی و دو سرباز وظیفه، عازم جبهه است. سربازهای وظیفه و بدرقه‌کنندگان، همه‌شان می‌دانند اتوبوس آبکش شده قرار است سرنشینانش را یکراست ببرد جبهه غرب. سال‌هاست تو شهر چو افتاده است که امریه هر کس را برای جبهه غرب صادر ...
از 14 سالگی‌ام می‌ترسم
از 14 سالگی‌ام می‌ترسم دوازده سال پیش، وسط گنبد‌های کاهگلی پشت‌بام خانه‌ پدری با انیس، دختر همسایه، قول و قراری می‌گذاریم که بعد‌ها به این راحتی نمی‌شود فراموشش کرد. سال‌هاست که از آن شهر، با کوچه‌های تنگ و باریک و دیوار‌های کاهگلی‌اش زده‌ام بیرون. چند سالی است در دود و شلوغی شهری که بیشتر شبیه جهنم است، با آلوشا و بچه‌مان، آرمیتا زندگی می‌کنیم. ...
مشاهده تمام رمان های حسن محمودی
مجموعه‌ها