رمان ایرانی

سایه عقاب روی پیاده‌رو

دست‌های ستاره یا هر زن دیگری خیلی ظریف و کم جان‌تر از آن است که این‌طور بی‌رحمانه چاقو را توی تن یک آدم به حرکت دربیاورد. دست‌هایی بزرگ و پرقدرت می‌خواهد. دست‌هایی مردانه؛ مثل دست‌های... هادی... سهیل یا حتی این مردک مقواساز. نمی‌توانم تاری چشم‌هایم را کاری‌اش بکنم. فقط پلک‌ها را روی هم فشار می‌دهم تا بتوانم از لای دست‌های به هم چسبیده این دوتا جلویی که تنگ هم ایستاده‌اند، استاد کمالی را بهتر ببینم. دستم را می‌گیرم پشت ستون. یکی از دخترها می‌پرسد: «روی غدد لنفاوی چطور کار کنیم استاد؟»

9789643518592
۱۳۹۴
۳۸۴ صفحه
۲۱۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فاطمه قدرتی
پنت‌هاوس (مجموعه داستان کوتاه)
پنت‌هاوس (مجموعه داستان کوتاه) هنوز هم داشت از لای دود غلیظ سیگار نگاه‌ام می‌کرد. بی‌اعتنا به تاریک شدن یک دفعه اتاق، خرت و پرت‌هایم را ریختم توی ساک قرمز تک نفره‌ای که از بعد از آمدن‌مان از ماه عسل تا فرار بی‌موقع کیان از آفیس بلااستفاده افتاده بود زیر تخت. خندید. سیگارش را توی جا سیگاری تکان داد و گفت: ‹‹لااقل تا برق بیاید نرو!›› ملحفه سفید ...
مشاهده تمام رمان های فاطمه قدرتی
مجموعه‌ها