از آنجایی که هیچ علاقهای به تئاتر ندارم حتی 1 ذره، خودم هم متعجبام. روی یک صندلی کوچک گیر بیفتیم، بدون اینکه بتوانیم نه چیزی بنوشیم نه چیزی بخوریم. رو به روی صحنهای که جز بازیگران اجقوجقی که متنهایی را یکی پس از دیگری بلغور میکنند هیچ چیز جالبی برای دیدن ندارد، ناگزیر از سکوت، شانه به شانه، دست به دست. آرنج به آرنج، به یکدیگر بچسبیم و بوی بغل دستیهایی را که انتخاب نکردهایم تحمل کنیم. مرسی برای این شکنجه. چقدر میتوانم اعصاب خودم را در یک تئاتر خرد کنم. برای شما اینگونه نیست؟