رمان خارجی

عشق تابستانی

(A fair maiden)

کاتیا اسپیواک دختری نوجوان با مارکس کیدر نویسنده و تصویرگر کتاب که از او بسیار مسن‌تر است آشنا می‌شود. وضعیت کیدر با زندگی کسالت‌بار و کارگری او تفاوت بسیار دارد، یا می‌توان گفت هیجان‌انگیزتر است. اما خانه مجلل و سرشار از موسیقی زنده و هدایای گران قیمت او، همگی باطنی شوم را پنهان می‌کنند. همه‌چیز رفته رفته و به شکلی ناپیدا تغییر می‌کند و مدل شدن کاتیا برای نقاشی تازه آقای کیدر مثل گذشته شادی‌بخش نیست. به راستی مرد از او چه می‌خواهد؟ و برای به دست آوردنش تا کجا پیش خواهد رفت؟

9786002531599
۱۳۹۴
۲۱۶ صفحه
۵۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
جویس کرول اوتس
صفحه نویسنده جویس کرول اوتس
۱۶ رمان Joyce Carol Oates is a recipient of the National Book Award and the PEN/Malamud Award for Excellence in Short Fiction. She is also the recipient of the 2005 Prix Femina for The Falls. She is the Roger S. Berlind Distinguished Professor of the Humanities at Princeton University, and she has been a member of the American Academy of Arts and Letters since 1978. Pseudonyms ... Rosamond Smith and Lauren Kelly.

دیگر رمان‌های جویس کرول اوتس
خوشحالم که شناختمت
خوشحالم که شناختمت آره، اون وقتی که من شارلینو حامله بودم... همه دنبال زایمان «طبیعی» بودن. حتا مردها. شوهر اون‌موقعم اصرار داشت باهام بیاد سرکلاسم، همراهم ورزش کنه، می‌گفت دلش می‌خواد «همه‌چیو تقسیم کنیم». دارم بهت می‌گم، درده بین‌مون مشترک بود. همه‌مون مشتاق بودیم مامان خوبه باشیم - نشون بدیم از پسش برمی‌آیم. منم که آماده بودم واسه یه تجربه «پر رمز و ...
وقتشه با من زندگی کنی
وقتشه با من زندگی کنی
جانورها
جانورها دختران دانشجو محو کلام آقای هارو، استاد ادبیات می شوند. چیزی نمی‌گذرد که آتش‌سوزی‌هایی مرموز در دانشکده و نزدیک اتاق درس آقای هارو اتفاق می‌افتد که دانشجویان را به یکدیگر ظنین می‌کند. در این میان جیلیان که مثل دیگر دختران، شیفته هارو است وارد زندگی خصوصی او و همسرش می‌شود و در دفترچه خاطراتش به اسراری تکان‌دهنده پی می‌برد. دنبال زنی می‌رفتم ...
خوب شد شناختمت و داستان‌های دیگر
خوب شد شناختمت و داستان‌های دیگر هرچند که می‌دانست، یا باید می‌دانست که ساعات طولانی تنهایی نه تنها به تمرکز او کمکی نخواهد کرد، بلکه تنها او را برای دقایقی طولانی و بی‌پایان سر جای خود می‌نشاند تا با حالتی مسحور و شیفته به درختان بیرون پنجره اتاق مطالعه‌اش خیره بماند... و همین‌طور که تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد، انعکاس شبح‌گونه خود او در قاب ...
چشمان همیشه هشیار
چشمان همیشه هشیار سال‌ها بعد، از آن به گذر یاد می‌کنم. شاید همان کاری بود که مادرم هم می‌کرد، گذر. از سرزمینی آشنا به سرزمینی ناآشنا. گذر از جایی که مردم تو را آنجا می‌شناسند، به جایی که مردم گمان می‌کنند تو را آنجا می‌شناسند.
مشاهده تمام رمان های جویس کرول اوتس
مجموعه‌ها