رمان خارجی

کونستانتسه موتسارت

(Constanze mozart)

گیریم که حکایت این‌گونه نبوده باشد؛ اما مسلم است که در سال 1841 پیرزنی اغلب اوقات در زیر باران بیرون را نگاه می‌کرد، میدانی را که آن‌وقت‌ها هنوز میشائل نام داشت و بعدها میدان موتسارت نامیده شد.

آگه
9789643292737
۱۳۹۴
۱۱۲ صفحه
۲۲۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های رناته ولش
روزهای خاردار
روزهای خاردار ناگهان متوجه می‌شود آخرین عکس مسافرت دسته‌جمعی‌شان، از پدر، مادر و خودش هنگام توپ‌بازی کنار دریا به دیوار آویزان نیست. از کی نیست؟ عکس، منظره‌ای بود از نم‌نم باران، چهره‌های خندان و دماغ دلقکی براق آفتاب‌سوخته و قرمز پدر. هر وقت به عکس نگاهی می‌انداخت، باورش می‌شد که پدرش برمی‌گردد.
مشاهده تمام رمان های رناته ولش
مجموعه‌ها