کینه ابدی، داستان جدال و دشمنی دیرینه یک روح سرگردان با خانواده زنی بیگناه است که در جنایتی هولناک به قتل میرسد. قتل این زن جوان که در سفر ماهعسل عاشقانه او رخ میدهد، به عرصه رقابت و رودرویی تجربه و عمل پلیسی یک افسر بازنشسته آگاهی با دانش و بینش روانپزشکی پیر تبدیل میشود. کارآگاه و روانپزشک هر دو به موازات هم در جهت کشف راز جنایت پیش میروند و در این راه بارها در مقابل هم میایستند و هر یک دیگری را به وقتکشی، سهلانگاری، جانبداری و... متهم میکند. کارآگاه بازنشسته فقط صحنه قتل، ابزار، شواهد و نشانههای آن را میبیند و به قاتلی فکر میکند که به گفته او «همینجا در میان ما در حال رفت و آمد و گذران معمولی است.» در حالی که روانپزشک روح سرگردانی را میبیند که...