اوج اوراد خوانی و باز نور آبی و رویای دیگر، بازیگران اینبار تابلویی از یک چهرهی نیمه تمام از فرق تا زیر بینی. تصویر را همانند رویای اول برابر نگاه او میگیرندو از او دور میشوند و او باز دردآلود به ناله میافتد.
بانوی مه
گفتم: مراقب خوابهایم باش، خندیدی و
میان موجی از نور گم شدی.
گفتم: ببین سنگین از گفتنم و خسته
نگفتن.
گفتم: در گلوم هزار ترانه مفقود
جا خوش کرده است پری جان.
گفتم: میترسم اتفاق ناخواسته، بیاید و
فرصت خواندن را بگیرد از من و من، تنها
عاشق تو، میترسم... میترسم به اشارهای
نابهنگام بمیرم.
گفتم: و...
نه. هیچ نگفتی، سکوت بود و تو، در حالی
که کوچه با تمام برفی ...
زهور (3 نمایشنامه)
حضرت آقای آریانفر یا، صمیمی ترک، جنوبی مهربان من،
که در مسافت جغرافیایی ما این همه دوری، اما، این همه نزدیکی و با دل من جوری. وقتی نمایشنامههای «زهور» و «موعود» را خواندم، بیتکنیک فاصله یا بیگانهسازی صحنه، گویی درامهایی دوردست از قبایل ساحلی یا اندلس قدیم خواندهام: انسانهای گرم زنده، بحران سنت و اوج سرنوشت، فضاهای معلق مه گرفته، ...
اسبها هنوز در من شیهه میکشند
در اساطیر یونان، مدآ شاهزاده خانم ساحرهای است از سرزمین کولخیس و نیز دختر آیتس پادشاه کولخیس. مدآ شیفته یاسون میشود که ناخدای کشتی آرگو است. در یولکوس واقع در تسالی، پلیاس عموی یاسون که فرمانروایی را از آیسون، پدر یاسون، غصب کرده حاضر نمیشود آن را به یاسون بازگرداند. عموی یاسون بازگرداندن فرمانروایی به وی را مشروط میکند به ...
رقص با توفان
مرمر لحظات زندگیاش را با این آرزو سپری میکند که روزی با سپیدای لباس عروسی به خانه بخت خواهد رفت؛ اما در غروبی که هوا از بوی فاجعه سنگین شده بود، معصومیت خوابهای دخترانهاش با یورش ددمنشانه دشمن به یغما میرود... پس از چندی احساس میکند که ناخواسته باردار کودکی است که از آن دشمن است. در اندیشه از میان ...