زامیاتین در "ما" دنیایی را به تصویر میکشد که مردم در آن نه به نام که به شماره و حرف ـ حرف مصوت برای زنان، و حرف نامصوت برای مردان ـ خوانده میشوند و در شهری شیشهای و غرق در نور، در خانههای مکعبشکل بههم چسبیده، بهسر میبرند. در خیابانهای کاملا مستقیم به آهنگ کارخانه موسیقی، با اونیفورمهای آبی ـ خاکستری به ستون حرکت میکنند. برنامه زندگی روزمرهشان پیشاپیش تعیین شده است و جدول ساعات جزییترین کارهای اعداد را معین کرده است. در این ناکجاآباد، میلیونها نفر چون تنی واحد از خواب برمیخیزند، چون تنی واحد اما میلیونها سره، سر ثانیهای مشخص قاشق را با غذاهای حاصله از نفت به دهان میبرند و هر لقمه را طبق تجویز جدول ساعات پنجاه بار میجوند و فرو میدهند. در لحظهای معین چون تنی واحد به سر کار میروند و باز میگردند، در برنامه راهپیمایی شرکت میجویند، برای آموزش در تالارهای اجتماعات حاضر میشوند و بالاخره میخوابند. روابط جنسی بر مبنای ریاضیات و آزمایشهای پزشکی تنظیم شده و "کوپنی" است. پاسداران همهجا حاضر، از دیوارهای شیشهای خانهها، تمام حرکات و سکنات ساکنان آنها را تحت نظر دارند تا مبادا با خودرایی از معیارهای جدول ساعات عدول ورزند و سعادتشان به خطر افتد. این یکتا کشور با دیواری سبز رنگ و شیشهای از باقی دنیا، از انسانهای وحشی دوران پیش از رواج ریاضیات جدا میگردد و بر آن نیکوکاری بیرحم حکم میراند که برای نابود ساختن دگراندیشان ناقوس گاز و ماشینی مهیب در اختیار دارد.