رو میگرداند به اطراف. انگار دنبال پاسخ سوالی است. سوالی که خود نمیداند و جوابی که سالهاست فراموشش شده. مریم سرش را روی ساقهای دستش که ضربدر بر زانو گذاشته، خم میکند. انگار مردد است که گریه کند یا نه. مهشید دست پشت مریم میگذارد و مریم با نوازش آرام مهشید دوباره مینشیند. مهشید میپرسد کسی مرده؟ مریم با سر جواب میدهد.