رمان ایرانی

این‌جا کسی مرده

رو می‌گرداند به اطراف. انگار دنبال پاسخ سوالی است. سوالی که خود نمی‌داند و جوابی که سال‌هاست فراموشش شده. مریم سرش را روی ساق‌های دستش که ضربدر بر زانو گذاشته، خم می‌کند. انگار مردد است که گریه کند یا نه. مهشید دست پشت مریم می‌گذارد و مریم با نوازش آرام مهشید دوباره می‌نشیند. مهشید می‌پرسد کسی مرده؟ مریم با سر جواب می‌دهد.

مروارید
9789641913986
۱۳۹۴
۱۸۰ صفحه
۲۰۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ضحی کاظمی
آدم‌نما
آدم‌نما این رمان علمی‌تخیلی-پادآرمانشهری در آینده‌ای می‌گذرد که انسان‌ها به واسطه‌ بازسازی مدام اندام‌های بدنشان از سلول‌های بنیادی، بر بیماری غلبه کرده و مرگ را به تعویق انداخته‌اند. در آرمانشهر دنیای بعد از انقلاب سلول‌های بنیادی انسان‌های عقیم شده برای بقای خود و انجام به موقع جراحی‌های بهبودشان به قوانین جامعه پایبندند و به زندگی یکنواخت روزمره، خوردن و خوابیدن و ...
آغاز فصل سرد
آغاز فصل سرد تهران را دوست دارم. مثل نسل ما، مثل من، خاکستری و پیچ در پیچ و پر هیاهو است. یا بسیار سرد است یا بی‌نهایت گرم. مدام از پایه ویران می‌کند و از نو می‌سازد. تجربه می‌کند. خود را باز می‌آفریند. شلوغی و آشفتگی‌اش وام‌دار گفت و گوهای ساکنانش است. که هر یک، به نوعی و در جایی بقای خود را ...
گیتار
گیتار گیتار، مجموعه‌ای از هفتاد داستانک است که با نگاهی موشکافانه به مسائل جامعه امروز ایران که با مذهب، علوم ماورایی جدید و سنت‌ها آمیخته است، می‌پردازد. پیش از این مجموعه داستانک‌های ضحی کاظمی با عنوان «کفش‌ها تو جفت کن» منتشر شده بود که به دلیل استقبال مخاطبان، در تجدید چاپ با عنوان جدید «گیتار»، بیش از بیست داستانک تازه به ...
کاج‌زدگی
کاج‌زدگی ضحی کاظمی نویسنده‌ پُرکار و جوانِ روزگارِ ماست. او در سال‌های گذشته چند رمان منتشر کرده است. رمانِ کاج‌زدگی متفاوت‌ترین تجربه‌ نویسندگی اوست. رمانی در ژانر علمی ـ تخیلی با گرایشِ آخرالزمانی، ژانری که از محبوب‌ترین و بدیع‌ترین ژانرهای ادبی تاریخِ داستان‌نویسی جهان است. رمان درباره‌ آدم‌های یک شهرِ مسخ‌ شده است که انگار سایه‌ای نیرومند آن‌ها را تحت ‌سیطره‌ ...
سال درخت
سال درخت نامه را درآورد تا با شعله‌ی چراغ لامپا بسوزاند و از بین‌اش ببرد. می‌ترسید که خود اولین قربانی این نفرین‌نامه شود. احساس گناه می‌کرد که تمام مدت نامزدی‌اش با محمود به فکر جمال از او و خانواده‌اش متنفر بوده است. صدای پایی که از توی حیاط رد می‌شد حواسش را پرت کرد. چراغ لامپا از دستش افتاد و همین‌طور که پایین می‌افتاد ...
مشاهده تمام رمان های ضحی کاظمی
مجموعه‌ها