رمان ایرانی

خانه امن

حالی برای رفتن نداشتم. نه تا وقتی نگاه‌های حاج خانم عصبی و پر از کدورت بود و نه تا وقتی که من وسط این هم تردید و شک دست و پا می‌زدم. به تصویرم در آینه ماشین پوزخند زدم. در کار ما شک معنا نداشت. رها دختر سمندر بود و همین برای از نفس افتادن این قلب بی‌صاحب کفایت می‌کرد. بقیه‌اش حماقت بود. حماقت محض!

علی
9789641931997
۱۳۹۴
۶۸۰ صفحه
۱۰۲۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
آزیتا خیری
صفحه نویسنده آزیتا خیری
۹ رمان سید ابراهیم نبوی (متولد ۲۲ آبان ۱۳۳۷، آستارا) فعال سیاسی، نویسنده و طنزنویس ایرانی است.
دیگر رمان‌های آزیتا خیری
در میان مه 1 (2 جلدی)
در میان مه 1 (2 جلدی) عباس رسید را از روی میز برداشت و با نگاهی خالی بدون جواب به حرف‌های او، خیلی کوتاه خداحافظی کرد و از مغازه بیرون رفت. اما همه فکرش درگیر ستاره بود. دختری که او هر ماه دیه مرگ پدرش را به عمویش می‌داد. اما ستاره برای ثبت نام کنکور باید به التماس می‌افتاد...
چه ساده شکستم 1 (2 جلدی)
چه ساده شکستم 1 (2 جلدی) روی یکی از نیمکت‌های سالن شلوغ ترمینال، جای خالی پیدا کردم. در حالی که خسته و عرق‌ریزان روی آن می‌نشستم به ساعت بزرگی که از سقف ترمینال آویزان بود نگاه کردم. هنوز یک ساعت تا حرکتم وقت باقی بود. به پشتی صندلی تکیه دادم و به آدم‌هایی که با عجله می‌آمدند و می‌رفتند خیره شدم. عجله و هراس و اشتیاق ...
در میان مه 2 (2 جلدی)
در میان مه 2 (2 جلدی) عباس رسید را از روی میز برداشت و با نگاهی خالی بدون جواب به حرف‌های او، خیلی کوتاه خداحافظی کرد و از مغازه بیرون رفت. اما همه فکرش درگیر ستاره بود. دختری که او هر ماه دیه مرگ پدرش را به عمویش می‌داد. اما ستاره برای ثبت نام کنکور باید به التماس می‌افتاد...
شاخه نبات
شاخه نبات گاهی بعضی آرزوها دیر مستجاب می‌شوند؛ اما می‌شوند و همین «شدن‌ها» دل آدم را گره می‌زند به آن بالاها. شاید جایی پشت ابرها. همان‌جا که چشم آدم به آن نمی‌رسد. ولی یقینی هست که کسی آن‌جا هوایت را دارد. خیلی هم زیاد. آن‌قدر که بعد از گذشت سال‌ها یادش نرفته که تو روزی چه چیزی از او خواسته بودی...
مشاهده تمام رمان های آزیتا خیری
مجموعه‌ها