داستان بلند او به نام ’’ تنها ابلهان زنده میمانند’’ از دو ماجرای عشقی پرده برمیدارد که در دو فاصله زمانی و مکانی مختلف اتفاق افتاده است، یکی در قلب ژرفترین دره؟های جهان و دیگری در صحراهای وسیع هند. در سالهای 1940 آلتیا به همراه شوهرش که زلزلهشناس است برای یافتن منشا زلزله به اعماق شبه قاره هند سفر میکند، سفری پر ماجرا که به تحولی معنوی در وجودش میانجامد و طی اجرای مراسم و آیینهای بودا، بتدریج به سوی کشیشی بودایی کشانده میشود تا در کنارش به آرامش برسد. سالها بعد نوهاش مگی با شوهرش برای اداره کلینیک بهداشتی مخروبه و رها شدهای، به درهای دور افتاده در پرو میروند و طی ماجراهای نفسگیر، با رهبر گروههای شورشی آشنا میشوند و در نهایت مجبور میشوند به همراه آنها در سفری ماجراجویانه و خطرناک به قلب جهنگلهای باران بزنند. کیت ویلر به خوبی توانسته سرنوشت این دو زن جسور و ماجراجو را در هم تنیده و داستانی مهیج و زیبا بوجود آورد.