روباه و گلهای کاملیا داستان جدالی است در یکسوی آن عشقی انسانی ایستاده است و در سوی دیگرش تعهدی نافرجام. اینیاتسیو سیلونه، نویسنده معاصر ایتالیایی و خالق رمان به یادماندنی نان و شراب اینبار نیز بر همان زمینه مالوف داستانهایش، یعنی فاشیسم، به کنکاش در زندگی روستاییانی پرداخته است که در میان دو تیغه زندگی مشقتبار روستایی و سلطه نظام فاشیستی، درگیر نبردی بیامانند؛ و در این گیرودار طلوع عشق ـ به مثابه گوهر شرافت انسانی ـ پرتو گرمابخش خویش را بر همه حوادث داستان میافکند. یکی از مزدوران فاشیست ماموریت مییابد تا در عملیاتی مخفی یکی از روستاییان را که فعالیتهای ضد فاشیستی دارد، به قتل برساند. اما در پی برخی حوادث دلباخته دختر همان روستایی مبارز میشود. این عشق سبب میگردد تا او تعهدات سیاسیاش را زیر پا گذارده و با خیانت به حزب، وفاداریاش را به عشق تازه یافتهاش ابراز نماید؛ و البته تاوان این تمرد را با اقدامی خودخواسته میپردازد... روباه و گلهای کاملیا حکایت مرگ فاشیسم در نخستین خاستگاه آن ـ ایتالیا ـ ، و تولد متعالیترین خصایص بشری در گستره زمین است.