مجموعه داستان داخلی

کتاب‌فروش خیابان ادوارد براون

می‌خواهم با کتاب‌ها تنها باشم، کرکره‌ را پایین می‌کشم و در مغازه را می‌بندم. دوست دارم با کتاب‌ها حرف بزنم و بگویم توی این مدت چه‌قدر دوست‌شان داشته‌ام، ولی به جای این کار از پوشه film musik آهنگ فیلم زوربای یونانی را پخش و صدای بلندگوی کامپیوتر را بلند می‌کنم. مثل آنتونی کوئین دست‌هایم را باز می‌کنم و هم‌ریتم با آهنگ پاهایم را عقب و جلو می‌برم. صدای دست زدن کتاب‌ها بلند می‌شود. همینگوی، جویس، سلینجر، آستین، بردبری، سروانتس، فالاچی، برونته و بقیه‌ی نویسنده‌ها می‌آیند وسط کتاب‌فروشی و هر کدام یک دور می‌رقصند و برمی‌گردند توی کتاب‌های‌شان تا جا برای نویبسنده‌های جدید باز شود.

چشمه
9786002295682
۱۳۹۴
۱۵۲ صفحه
۷۷۵ مشاهده
۵ نقل قول