مجموعه داستان خارجی

پرندگان می‌روند در پرو بمیرند

(Les oiseaux vont mourir au perout)

توی چمدان پر بود از اسباب بازی، عروسک، خرس‌های مخملی، کلاه‌گیس فرشته و تیله‌های رنگی. یک دست لباس بابانوئل هم بود: پیراهنی قرمز با حاشیه‌ای سفید، کلاه بی‌لبه‌ی منگوله‌دار و یک ریش سفید مصنوعی. مرد چمدان را بست، دست دختر جوان را گرفت و شروع کردند به راه رفتن طرف بزرگراه قدیمی، برف اسفالت را خیس کرده بود. جاده زیر قدم‌هاشان می‌درخشید. خیلی زود با تابلویی رسیدند که جهت و فاصله‌شان را با هامبورگ نشان می‌داد: 65 کیلومتر. مرد نگاهی به نوشته انداخت، سرعتش را زیاد کرد و با خوشحالی گفت: «تقریبا رسیدیم».

چشمه
9786002294968
۱۳۹۴
۲۱۲ صفحه
۵۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
رومن گاری
صفحه نویسنده رومن گاری
۲۴ رمان رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسِف (Roman Kacew) در ۸ مه ۱۹۱۴ در شهر ویلنا (اکنون: ویلنیوس، واقع در لیتوانی) در خانواده‌ای یهودی به دنیا آمد. پدرش (آری-لیب کاسو) کمی بعد در ۱۹۲۵ خانواده را رها کرد و به ازدواج مجدد دست زد. از این هنگام او با مادرش، نینا اوزینسکی (کاسو)، زندگی می‌کرد، ابتدا در ویلنا و سپس در ورشوی لهستان. در سال ۱۹۲۸، رومن چهارده ساله به همراه مادرش به شهر نیس در کشور فرانسه رفتند. رومن خاطرات ...
دیگر رمان‌های رومن گاری
سگ سفید
سگ سفید
ریشه‌های آسمان
ریشه‌های آسمان ریشه‌های آسمان به رومن‌ گاری امکان می‌دهد نمایشگاهی از شخصیت‌های بدیع طرح‌ریزی کند که مورل قهرمان داستان نمایانگر آن‌هاست و به حول مضمون مدارا، تمثیل اومانیستی وسیعی بسازد با این اندیشه که انسان‌ها به قدر کافی بلندنظر هستند که حضور فیل‌ها را بپذیرند.
مردی با کبوتر
مردی با کبوتر این کتاب یک قصه هزل‌آمیز است. پر از مطایبه و سخره. قصه‌ای است درباره سازمان ملل: آدم‌هایش، اهدافش، راه‌کارهایش و عملکردهایش. به نوعی افشاگری است و در نتیجه خنده‌دار. کتاب پر است از استعاره، و خواندنش دقت می‌طلبد. اگر صحنه‌های کتاب را که بسیار به تصویر نزدیک‌اند، در نظر آورید حتما به هنگام خواندن کتاب مدام لبخند به لب خواهید داشت. ...
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبه‌راه است
اوضاع در ارتفاعات کلیمانجارو روبه‌راه است زن آن‌قدر جوان بود، آن‌قدر دست‌و‌پاش را گم کرده بود، با چنان اعتمادی او را نگاه می‌کرد و آن‌قدر پرنده جلو چشمان مرد، روی تل‌ماسه‌ها جان داده بودند که یک آن فکر نجات یکی از آن‌ها، زیباترین‌شان، حفظ جانش، داشتنش، این‌جا، ته دنیا، رسیدن به چنین خط پایانی در زندگی‌اش، ساده‌لوحی مطلقی را تا که آن موقع هنوز پشت ریشخندش ...
شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن)
شبح سرگردان (رقص چنگیز کوهن) احساس می‌کنم این‌جا خانه خودم است. احساس می‌کنم این مکان و هوایی که آن‌ها تنفس می‌کنند، از آن من است؛ این را فقط کسانی می‌توانند درک کنند که به محیطی کاملا خو گرفته‌اند و با آن در هم آمیخته‌اند. شبحی زبان‌آور و پر توش و توان؛ این شبح به‌ قدری سمج و چنان فراگیرنده است که حضورش بر هر چیز ...
مشاهده تمام رمان های رومن گاری
مجموعه‌ها