آقای شرلوک هولمز گفت: از دیدگاه متخصص امور جنایی بعد از مرگ پرفسور موریارتی فقید خدابیامرز لندن به شهر خیلی کسل کنندهای تبدیل شده است. جواب دادم: فکر نمیکنم در میان شهروندان منطقی آدمهای زیادی با تو همعقیده باشندو...
۳۶ رمان
Arthur Conan Doyle was born as the third of ten siblings on 22 May 1859 in Edinburgh, Scotland. His father, Charles Altamont Doyle, was born in England of Irish descent, and his mother, born Mary Foley, was Irish. They were married in 1855.
Although he is now referred to as "Conan Doyle", the origin of this compound surname (if that is how he meant it to be understood) is uncertain. The entry in which his baptism is recorded in ...
درنده باسکرویل
اعتراف میکنم که با شنیدن این کلمات لرزهای در جانم دوید. در صدای دکتر لرزشی بود که نشان میداد خودش هم از آنچه بر ای ما تعریف کرده بود سخت به هیجان آمده است. هلمز ار فرط هیجاان به جلو خم شد در چشمانش همان برق جدی و خشکی میدرخشید که هر وقت علاقهاش به شدت جلب میشد از آنها ...
یاقوت آبی (مجموعه مصور معماهای پلیسی نوجوان) ماجراهای شرلوک هلمز 2
شرلوک هلمز مشهورترین کارگاه در ادبیات داستانی انگلستان است.
خالق آن آرتور کانن دویل چشم پزشک بود. ماجراهای شرلوک هلمز سهم مهمی در مجموعه کتاب های ادبیات کلاسیک جهان دارد. دویل شخصیت هلمز را از شخصیت یک جراح اهل ادینبورد بنام جوزف بل الهام گرفت. بل میتوانست با دیدن ظاهر مردم از شخصیت درونی آنها آگاه شود.شرلوک هلمز،با دید تیز و ...
برق نقرهای و 5 داستان دیگر داستانهای شرلوک هولمز
از همه معماهایی که طی سالهای دوستی و خصوصیت من با آقای شرلوک هولمز حل و فصل آنها از او خواسته شد تنها دو مورد بود که من واسطه ارجاع آن بودم: قضیه انگشت شست آقای هدرلی و قضیه جنون سرهنگ واربرتن. مورد اخیر ممکن است میدان مناسبتری برای نمایش تواناییهای مشاهدهگر تیزبین و اصیلی چون او باشد، ولی مورد ...
عینک دور طلایی و 5 داستان دیگر داستانهای شرلوک هولمز
در بهار سال 1894 بود که قتل عالیجناب رانلد آدر، آن هم در غریبترین و مرموزترین شرایط، سر و صدای زیادی در لندن برپا کرد و موجب نگرانی محافل اشرافی گردید. مردم از آن مقدار جزئیات امر که در جریان تحقیقات پلیس افشا گردید آگاه شدند، ولی مقدار قابل توجهی از حقایق پنهان ماند، چرا که مدارک و شواهد موجود ...
ماجراهای شرلوک هولمز گالینگور
«بله قربان، با آدم زرنگ و حیلهگری روبرو هستیم.»
متوجه شدم کنجکاوی عمیقی سرتاپای هولمز را فراگرفته است؛ از هاپکینز پرسید:
«هاپکینز . . . مطمئنی این خانم ناشناس حتما از این مسیر عبور کرده؟»
«بله قربان. راه دیگری نیست.»
«یعنی از روی همین چمنهایی که عرضش از عرض یک روبان هم کمتر است!»
«بله آقای هولمز، مطمئنم.»
«پس لابد ...