مجموعه داستان داخلی

14 ژانویه 8 شب

نقاشی 60 سالگی بهمن هم تمام شد. یک مرد موقر، عینکی، بدون مو، عصا به دست، با پشتی نسبتا خمیده روی کاغذ نقاشی شده بود. ماه منیر گفت: من حاضرم زن تو بشوم چون از قیافه 60 سالگی‌ات پیداست که کاره ای می‌شوی و سرت به تنت می‌ارزد. بهمن لبخند محزونی میزد که لیلی مقابل پیرمرد ایستاد و گفت: ممکن است تصویر 40 سالگی مرا هم بکشید...

پوینده
9789642950508
۱۳۹۴
۱۴۴ صفحه
۱۷۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هدایت جهان‌گیر
14 ژانویه 8 شب (مجموعه...
14 ژانویه 8 شب (مجموعه... نقاشی 60 سالگی بهمن هم تمام شد. یک مرد موقر، عینکی، بدون مو، عصا به دست، با پشتی نسبتا خمیده روی کاغذ نقاشی شده بود. ماه منیر گفت: من حاضرم زن تو بشوم چون از قیافه 60 سالگی‌ات پیداست که کاره ای می‌شوی و سرت به تنت می‌ارزد. بهمن لبخند محزونی میزد که لیلی مقابل پیرمرد ایستاد و گفت: ممکن ...
14 ژانویه 8 شب (م...
14 ژانویه 8 شب (م... نقاشی 60 سالگی بهمن هم تمام شد. یک مرد موقر، عینکی، بدون مو، عصا به دست، با پشتی نسبتا خمیده روی کاغذ نقاشی شده بود. ماه منیر گفت: من حاضرم زن تو بشوم چون از قیافه 60 سالگی‌ات پیداست که کاره ای می‌شوی و سرت به تنت می‌ارزد. بهمن لبخند محزونی میزد که لیلی مقابل پیرمرد ایستاد و گفت: ممکن ...
مشاهده تمام رمان های هدایت جهان‌گیر
مجموعه‌ها