قرون وسطی را به حق قرون تاریک نام نهادهاند، دورانی که کلیسا سعی داشت افکار خرافی را در اذهان جای دهد و از فرار آنها از ذهن افراد جلوگیری نماید. هاکسلی، با مهارت تام و با وقوف بر اوضاع و شرایط آن ایام، به زیبایی، تلخی آن زمان را به تصویر میکشد و زوایای تیره زندگی را بیان میکند. گویی خواننده را با خود به سفری به ژرفنای تاریخ میکشاند تا به چشم خود ببیند و به گوش خود بشنود که بر مردمان آن زمان چه میگذشته است. گاه چنان به جزئیات میپردازد که گویی خواننده به پای خود وارد منازل و مغارهها میشود. به گوشه دیر و صومعه راه مییابد، راهبههایی را میبیند که باید مظهر پاکی و خلوص و صفایی باشند که انگار نوری از بارگاه خدایشان بر آنها تابیده، بناگاه بر اثر تلقین کسانی که شیطان مجسم هستند از این روی به آن روی میشوند. گویی هاکسلی میل دارد در بطن داستانی گیرا، که خواننده به زحمت میتواند کتاب را از دست بگذارد و میل دارد بداند که این حکایت سرانجام به کجا خواهد کشید...