داستان تلخ و اندوهبار واپسین روزها و ساعتها و لحظههای یک زندگی پرماجرا، و امید بیرحمانه مردی که میداند دیگر امیدی نیست... سرگذشت شهر باشکوه و کهنسال ونیز در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، در آخرین روزهای زندگی سرهنگ ریچارد کنتول، افسر کهنهکار آمریکایی، و خاطرات تکاندهنده او از جنگهای اول و دوم جهانی، مردی تنها و زخمخورده با غروری آمیخته با خشم و خشونت... و عشق ناب و پرشور یک کنتس جوان و زیبای ایتالیایی، از تباری اصیل و ریشهدار، که سرهنگ نومیدانه دل به او سپرده است. روایت قدرتمند و اندوهناک آخرین ساعتهای زندگی پراحساس دو دلداده در کنار یکدیگر... داستانی فراموشنشدنی از عشق و رنج و دلیری، به قلم نویسندهای بزرگ.