نمایش‌نامه

نمایش‌نامه‌های تک‌پرده‌ای

پردینز: یادت می‌آید که من چطور او را به یک الهه یونانی تشبیه می‌کردم با پیراهن سفید، شیپور طلایی، با صندل و تاج گل. هیچ‌کس جز تو نمی‌دانست که من «شهرت» را به این شکل در نظر مجسم می‌کردم و به او اعتقاد داشتم و او را موجودی واقعی می‌پنداشتم. ایمان داشتم که یک روز خواهد آمد ولی همه مرا احمق تصور می‌کردند. آنجلا: یادم هست، بهتر نیست که بگویی چرا دنبالم فرستادی؟ پردینز: برای اینکه هیچ‌کس جز تو در این دنیا وجود ندارد که حرف‌هایم را بفهمد.

قطره
9786001198328
۱۳۹۵
۲۴۴ صفحه
۲۸۲ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
پوچی همراه من است (تاملات لئونارد کوهن)
پوچی همراه من است (تاملات لئونارد کوهن) لئونارد کوهن در کتاب «پوچی همراه من است» به صحبت‌هایی با خدای خویش می‌پردازد و نظریاتش درباره عشق، شهرت، موسیقی، رقص و ناملایمات زندگانی را با خدای خویش مطرح می‌سازد. کوهن نثر بسیار منحصر به فردی دارد و زبان او پیچیده است.
صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان
صدای اقتدار (داستان‌های مادران و دختران) مجموعه داستان چرا مادرم این‌قدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچ‌کس را نشناسیم، هیچ‌جا نرویم؟ ما مثل آن سه‌تا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جاده‌های غبار گرفته ...
عابر پیاده
عابر پیاده کتاب حاضر مجموعه‌ای از بهترین و خواندنی‌ترین داستان‌های کوتاه از نویسندگان جهانی است. نویسندگانی که همه خوانندگان داستان‌های کوتاه آن‌ها را به عنوان آثاری ماندگار ستوده‌اند.
داستان‌هایی از نویسندگان زن انگلستان
داستان‌هایی از نویسندگان زن انگلستان در سال 1890 نهضتی تحت عنوان زنان نوین در انگلیس و آمریکا پدید آمد که حرکتی جدید را برای استقلال زنان آغاز کرد . این حرکت، با پدیده‌های ظاهری مثل سیگار کشیدن در جمع و دوچرخه‌سواری در معابر آغاز شد و به کسب حق رای انجامید. مخالفت زنان با قوانین موجود و خواسته‌های نوین ایشان، به مطبوعات راه گشود و ...
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها