یک کافه روستایی بسیار درهم برهم و نامرتب. یک پیشخوان در سمت راست است و بالایش، قفسههایی پر از شیشه و بطری. چند بشکه خالی نزدیک به پیشخوان قرار گرفتهاند. در عقب، و در سمت چپ پیشخوان، دری رو به بیرون کافه وجود دارد. آن طرفتر در سمت چپ، نیمکتی چوبی است با گنجههایی پر از شیشه در بالایش، و یک میز هم زیر پنجره. سمت چپ، شومینهای بزرگ وجود دارد با آتشی که با تورب میسوزد و دری کوچک که به یک اتاق باز میشود. پگین، دختری تقریبا 20 ساله با ظاهری وحشی ولی زیبا، روی میز مشغول نوشتن است. او لباسی معمولی و روستایی به تن دارد...