مجموعه داستان خارجی

1 عالم حرف با شما دارم...

(Novelle per un anno)

"لوئیچی پیراندلو" در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه. او جمعا دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایشنامه نوشته است. "پیراندلو" در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد. "یک عالم با شما حرف دارم....." دومین مجموعه از برگزیده داستان کوتاه لوئیچی پیراندلو است. ناشر و مترجم امیدوارند و به مرور این مجموعه را با مجلدهای دیگر تکمیل کنند.

پنجره
9789647822435
۱۳۹۰
۲۰۸ صفحه
۲۳۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های لوییجی پیراندللو
6 شخصیت در جستجوی نویسنده
6 شخصیت در جستجوی نویسنده «لوئیجی پیراندللو» در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایش‌نامه. او دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایش‌نامه نوشته است. نمایش‌نامه‌های او تقریبا در تمام دنیا به نمایش درآمده و به او شهرت جهانی بخشیده ...
مخمصه و حق با شماست (اگر چنین می‌پندارید) نمایش‌نامه
مخمصه و حق با شماست (اگر چنین می‌پندارید) نمایش‌نامه مخمصه نمونه‌ای از کار پیراندللو در تداوم سنت نمایش‌نامه‌نویسی ایتالیایی پیش از خودش است و حق با شماست (اگر چنین می‌پندارید) نمونه‌ای از آثار مدرن او.
1 عالم حرف با شما دارم (داستان کوتاه)
1 عالم حرف با شما دارم (داستان کوتاه) "لوئیچی پیراندلو" در سال 1867 در جزیره سیسیل به دنیا آمد. از دوران جوانی نویسندگی را آغاز کرد. ابتدا با نوشتن داستان کوتاه و سپس رمان و نمایشنامه. او جمعا دویست و چهل و سه داستان کوتاه، هفت رمان و چهل و چهار نمایشنامه نوشته است. "پیراندلو" در سال 1934 برنده جایزه ادبی نوبل شد. "یک عالم با شما حرف ...
1 روز (داستان کوتاه)
1 روز (داستان کوتاه) لوییجی پیراندلو نویسنده نام‌دار ایتالیایی در 28 ژوئن 1867 در شهر جیرجنتی در جزیره سیسیل به دنیا آمد. تحصیلات عالی را در رشته حقوق و فلسفه در دانشگاه‌های رم و بن در آلمان پی گرفت.لوییجی پیراندلو در سال 1934 برنده نوبل ادبیات شد و 2 سال بعد درگذشت.
خدای کهن
خدای کهن ترکه‌ای بود. کمی قوز کرده، با پیراهنی ابریشمی که بر تنش لق‌لق می‌خورد، و چتری باز بر سر و کلاه حصیری کهنه‌ای در دست داشت. این‌گونه آقای آئورلیو، هر روز، به سمت اقامتگاه ییلاقی خوش‌منظرش به راه می‌افتاد. برای خودش جایی پیدا کرده بود. جایی که به عقل هیچ‌کس نمی‌رسید و از این بابت بسیار خشنود بود و از اندیشه‌ی ...
مشاهده تمام رمان های لوییجی پیراندللو
مجموعه‌ها