مجموعه داستان خارجی

بازی مهره شیشه‌ای

(Magister ludi)

هرمان هسه در این اثر به یکی از مهم‌ترین مسایل اجتماعی می‌پردازد. که به سردرگمی نسل جوان در قبال تضاد میان ارزش‌های تثبیت‌شده دنیای قدیم و دستاوردهای عقلی نوین مربوط می‌شود، یعنی دو قلمروی متفاوت که سبب از هم گسیختگی و عدم انسجام روحی می‌شوند. او این دو قلمرو را در دو اصطلاح «کاستالیا» و «دنیای آزاد» خلاصه می‌کند و تاثیر تقابل آن‌ها را بر فرد و جامعه مورد بررسی قرار می‌دهد.

تهران
9789642911608
۱۳۹۵
۶۰۸ صفحه
۸۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
هرمان هسه
صفحه نویسنده هرمان هسه
۳۸ رمان هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی - سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات. وی در (۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی) در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود. کتاب‌خانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در ...
دیگر رمان‌های هرمان هسه
سفینه زندگی (پیتر کامنتزیند)
سفینه زندگی (پیتر کامنتزیند) سفینه زندگی درباره پسر بچه‌ای است که فقیر ولی با استعداد است و سرانجام تا حدی به رفاه مادی می‌رسد. او نهایتا پی می‌برد که در عشق، در تلاش‌های عقلانی، در هنر، موسیقی و حتی در امور مادی نیز به مقصود نرسیده و ناکام مانده است. مجموع این قضایا او را به انزوا می‌کشاند و سبب می‌شود تا خود را ...
بازگشت زرتشت و اگر جنگ ادامه یابد
بازگشت زرتشت و اگر جنگ ادامه یابد در مجموعه حاضر دو اثر از "هرمان هسه ( 1877ـ 1962یعنی "بازگشت زرتشت" و "اگر جنگ ادامه یابد "به فارسی ترجمه شده است .دو اثر یاد شده به گونه مقامه فراهم آمده است .در بازگشت زرتشت (ظهور زرتشت) عده‌ای از جوانان آلمان که شکست خورده و مایوس از جنگ برگشته‌اند با زرتشت به گفتگو می‌نشینند. زرتشت با لبخندی که نشان ...
سفر به سوی صبح
سفر به سوی صبح این داستان را زندگی‌نامه نمادین هسه دانسته‌اند. کتاب در سال 1932 منتشر شده است. یعنی یک سال بعد از آنکه هسه برای بار سوم ازدواج کرد و با همسرش، نینون آوسلندر به مونتانیولا رخت کشید. کتاب شرح سفر معنوی هرمان هسه است به سوی صبح معرفت. چند سال پس از پایان جنگ بزرگ به حلقه سالکان راه صبح می‌پیوندد تا ...
زنبق
زنبق
نارسیس
نارسیس لیدیا با صدایی آهسته به او گفته بود:«نازنینم، آرزوی من خوشبختی و سعادت توست و اصلا راضی به ناراحتی و رنج تو نیستم. سرورم من را عفو کن که تو را به خودم وابسته کرده‌ام... سرنوشت من در این دنیا این است که سال‌ها در غم از دست دادن تو خون دل بخورم و رنج بکشم، ولی چه باک که ...
مشاهده تمام رمان های هرمان هسه
مجموعه‌ها